یازینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

وجوب پیروی از اهل بیت(ع)

 

از حدیث ثقلین، وجوب پیروی از اهل بیت(ع) نیز به روشنی به دست می آید؛ زیرا در این حدیث، نجات امّت از گمراهی منوط به تمسّک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر(ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، در آویختن به قرآن به معنای شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است در آویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به کار بست. خداوند اطاعت از خود و رسول خود و اولی الأمر را واجب کرده است: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ؛27 خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را»، با توجّه به اینکه «اولی الأمر» بر «الرّسول» عطف شده است، بدون اینکه فعل «أطیعوا» تکرار شود، معلوم می شود که ملاک وجوب اطاعت از اولی الأمر همان ملاک وجوب اطاعت از رسول خدا(ص) است، اطاعت رسول خدا بدان جهت که رهبری الهی است و از مقام عصمت برخوردار است، واجب می باشد. اگر او معصوم نبود، اطاعت از او بدون هیچ قید و شرطی، واجب نمی شد، این مطلب در مورد اولی الأمر نیز جاری است و آنان نیز به دلیل اینکه از صفت عصمت برخور دارند، باید به صورت مطلق اطاعت شوند.28

بنابراین، آیه «اولی الأمر» بر معصوم بودن کسانی که پس از پیامبر(ص) در رهبری جامعه اسلامی جانشین او می باشند و بر وجوب اطاعت از آنان دلالت می کند و از طرفی، آیه تطهیر و روایت مربوط به آن مصادیق اولی الأمر معصوم را معرفی کرده است. آنان چنان که گذشت اصحاب کساء هستند. پس اطاعت از اهل بیت معصوم پیامبر(ص) به عنوان متولّیان امر هدایت و رهبری امّت اسلامی پس از آن حضرت، واجب است.

حدیث سفینه نوح نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت(ع) دلالت می کند؛ زیرا در این حدیث، پیامبر(ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد، از طوفان نجات یافت و هر کس از داخل شدن در آن سر باز زد، هلاک گردید. بنابراین هرکس از اهل بیت پیامبر(ص) پیروی کند، از گمراهی نجات خواهد یافت و هر کس از پیروی از آنان سر باز زند، گمراه خواهد شد.29

5. مودّت و محبّت اهل بیت(ع)

من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!

10 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي

دربار خان زند

مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند.
سربازان مانع ورودش می شوند.
خان زند در حال کشیدن قلیان، ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد:
چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید:
دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!
خان می پرسد:
وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟!
مرد می گوید:
من خوابیده بودم!
خان می گوید:
خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود.
مرد می گوید:
من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!

خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید:
این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.

 نظر دهید »

عفاف فاطمه(ع)

04 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي

زنان در صدر اسلام، در فعاليت هاي اجتماعي حضوري فعال داشتند ودرمکتب اسلام از زناني به نيکي ياد مي شود که اجتماعي هستند و در صحنه هاي سياست و اجتماع حضوري فعال دارند. دين اسلام با معرفي الگويي چون فاطمه (ع) به همگان آموخت که زن بايد درجامعه مشارکت فعال وهمه جانبه داشته باشد و در تربيت اجتماع وسوق دادن به فضيلت هاي اخلاقي وانساني بکوشد.
آنچه در زندگي حضرت زهرا فاطمه (ع) به عنوان يکي از ملاک هاي حضور اجتماعي زن اهميت دارد، حفظ عفاف، حجاب ومتانت است که حافظ کرامت وجايگاه حقيقي ووالاي زن است. بنابراين، از جلوه هاي درخشان زندگي حضرت که براي الگو قراردادن، التزام به عفاف است. عفاف وحجاب فرماني الهي است وبرخلاف تصور برخي، عامل مصونيت اجتماعي و پيشگيري از تخريب شخصيت زن است.
حضرت فاطمه زهرا(ع) نمونه کامل زن مسلمان در تمام اوصاف وکمالات اسلامي به ويژه درحجاب وعفاف بود. تا ضرورتي نمي ديد از هم کلامي بامردان - آن هم با شرايطي ويژه - خودداري مي کرد واز اينکه پدر بزرگوارشان کارهاي داخل خانه را به او واگذار کرده واز فعاليت هاي امور بيروني معاف داشته، شادمان بود. هرچند حضرت زهرا(ع) درمواقع لزوم به فعاليت هاي سياسي و اجتماعي نيز مي پرداخت، ولي هرگز از پرده حجاب کامل وعفاف لازم بيرون نرفت وحتي در ميدان مبارزه (در دفاع از ولايت اميرمؤمنان علي (ع) وبه يغما رفتن فدک) به حجاب کامل وحياي اجتماعي واخلاقي بسيار مقيد بود.

 نظر دهید »

سبک زندگی تابع ایمان است

04 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي

 


ـ نکتۀ اول این است كه رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معین كنیم، براى خودمان ترسیم كنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یك سبك زندگى به ما پیشنهاد می شود.

ـ بدون مكتب و بدون ایدئولوژى نمی توان یك تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مكتب، هدایت كننده و اداره كنندۀ همۀ اینها خواهد شد.

ـ آن كه مكتب توحید را مبناى كار خودش قرار می دهد، آن جامعه اى كه به دنبال توحید حركت می كند، همۀ این خیراتى را كه متوقف بر تمدن سازى است، به دست خواهد آورد؛ یك تمدن بزرگ و عمیق و ریشه دار خواهد ساخت و فكر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد.

ـ امروز در محیطهاى روشنفكرى، كسانى هستند با شكلهاى گوناگون، با قد و قواره هاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مكتبى برحذر می دارند؛ دوران اوج شعارهاى مكتبى را كه دهۀ 60 است، زیر سؤال می برند؛

امروز هم از تكرار شعارهاى مكتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و می خواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ می گویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد.

نگاه خوش بینانه این است كه بگوئیم اینها تاریخ نخوانده اند - البته نگاه هاى بدبینانه هم وجود دارد -

اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى كه وجود دارد و همین

تمدن مادى غرب كه امروز می خواهد دنیا را فتح تصرف كند و این حرف را نمی زدند. باید بگوئیم اینها

بى اطلاعند، تاریخ نخوانده اند.

 نظر دهید »

بانو فاطمه (ع) ومعيشت

04 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي

درجامعه اي که فاطمه (ع) مي زيست، دو گروه وطبقه اقتصادي زندگي مي کرد؛ گروهي که با مشاغلي مانند کشاورزي، زندگي خود را مي گذراندند ودر سرزمين خشک وکم آب عربستان، با رنج و سختي، زندگي مي کردند و گروه ديگر اشراف وثروتمنداني بودند که ملک هاي بسيار و بردگان بودند. اين گروه اغلب، اهل تفاخر وتجمل بودند وبا بهره گيري از خلافت پس از پيامبر، پايه هاي اشرافيت خود را تقويت کردند.
گروه دوم، درمعيشت واقتصاد، ارزش هاي اصيلي را که رسول خدا (ص) بنيان نهاده بود، رعايت نمي کردند واهل ايثار و نفاق وقناعت نبودند. مشي آنان انباشتن ثروت وتکاثر از راه هاي نامشروع بود وحقوق مستمندان و فقيران جامعه را ادا نمي کردند. فاطمه (ع) به حقوق مستمندان جامعه بسيار اهميت مي داد و در زندگي فردي واجتماعي وي اين حساسيت وتوجه آشکار بود. بررسي هاي تاريخي نشان مي دهد در نگاه فاطمه (ع)، ماديات جايگاه واهميتي ندارد وفقط وسيله اي براي رسيدن به معنويت و اطاعت از آموزه هاي الهي است. آن حضرت درشب عروسي اش، پيراهن نوي خود را به فقير بخشيد وپيراهن قديمي خود را پوشيد. حضرت زهرا(ع) چون همسرش علي (ع)، زهد را بر دنيا پرستي وقناعت را بر اسراف وخدابيني را بر خود بيني ترجيح مي داد.

 نظر دهید »

یا در زندگی امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) شوخ‌طبعی نیز وجود داشت؟!

01 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي


آیا امام علی(ع) و فاطمه(س) بعد از ازدواج با یکدیگر شوخی هم داشتند یا خیر؟ منظورم این است که آیا زندگی سرد و ساکت و آرام و به دور از شوخی و خنده داشتند؟
پاسخ اجمالی
شادی کردن، امری فطری است. در اسلام نیز به شادی و نشاط اهمیت زیادی داده شده است.[1] چنان‌که پیامبر(ص) و معصومان(ع) در بسیاری از مواقع لبخند بر چهره داشته و با گشاده‌رویی با مردم برخورد می‌کردند. در روایت آمده است که رسول خدا(ص) زیاد تبسّم می‌کرد.[2]
پیامبر اکرم(ص) درباره شوخی می‌فرماید: «خداوند، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راست‌گو باشد، مؤاخذه نمی‌کند».[3]
امام علی(ع) می‌فرماید: «چهره شاداب و خوشرویى؛ مهرآور و نزدیک‌کننده به خدا است و چهره گرفته و بدرویى؛ دشمنی‌آور و دورکننده از خدا است».[4]
امّا در برخی موارد، شوخی‌هایی میان مردم رد و بدل می‌شود که با دروغ، غیبت، بردن آبروی دیگران و… همراه است. این بخش از شوخی‌ها حرام است که نه تنها ما به این شوخی‌ها مجاز نیستیم، بلکه دیگران را نیز باید از آن نهی کنیم.
شوخی تنها منحصر در این نوع نیست، بلکه ممکن است عده‌ای با هم شوخی کنند و شاد باشند، بدون این‌که مرتکب گناهی شوند. چنان‌که در زندگی معصومان(ع) نیز این نوع شوخی دیده می‌شود؛ مانند این‌که؛ پیرزنى نزد پیامبر اکرم(ص) آمد، و پیامبر فرمود: «هیچ پیرزنى وارد بهشت نمی‌شود»، آن زن شروع به گریه کرد. حضرتش فرمود: «تو آن روز پیر نیستى، خداى متعال فرموده است: “ما آنان را به شیوه‌ای شگفت‌آور آفریده، و آنان را باکره قرار دادیم"[5]».[6]
بر این اساس، شوخی‌کردن نه تنها در اسلام منع نشده، بلکه بویژه شوخی با همسر مطلوب است.
پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «هرگونه لهو (بازى) از مؤمن نابجا است، مگر در سه چیز: در تربیت کردن اسب، مسابقات تیراندازى، و شوخى کردن با همسر، که اینها درست و بجا است».[7]
امام علی(ع) نیز در میان افراد جامعه به شوخ‌طبعی معروف بود، حتی به همین جهت مورد بی‌مهری خلفای نخستین قرار گرفته بود؛ لذا بعید است که ایشان در زندگی خصوصی خود از شوخ‌طبعی بهره‌مند نبوده باشند. امّا با توجه به این‌که زندگی خانوادگی افراد، حریم خصوصی آنان است، بنابراین، نباید توقع داشته باشیم که شوخی‌هایی که احیاناً بین آنان ردّ و بدل می‌شد به بیرون از منزل رسوخ کرده و گزارش‌های تاریخی از آن وجود داشته باشد. علاوه بر این؛ تنها شوخی و خنده نیست که زندگی شیرینی برای افراد به وجود می‌آورد.

 نظر دهید »

از چه وقت لباس مشکی بین مسلمانان رواج پیدا کرد؟

01 اسفند 1394 توسط زينب شهبازي

لباس سیاه مانند دیگر رنگ‌ها از ابتدا در میان مسلمانان وجود داشت و در عزاداری‌ها نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت. وقتى حسین بن على(ع) کشته شد زنان بنی‌هاشم لباس مشکى پوشیدند. از گرما و سرما شکایتى نداشتند. حضرت على بن الحسین(ع) به علت این‌که آنان ماتم‌زده بودند براى ایشان غذا می‌فرستاد.[1]
اما این‌که چرا مردم در مصیبت‌ها و عزاداری‌ها لباس سیاه بر تن می‌کنند، یا پرچم‌های سیاه برپا می‌نمایند؛ دلیلش این است که رنگ سیاه شاد نیست، از این جهت با مصیبت‌زدگی هماهنگ است. این مسئله نه تنها میان ایرانیان و مسلمانان، بلکه در کشورهای دیگر نیز رواج داشته و جزو سنّت‌ها و فرهنگ‌های کشورها است.
اینک به روایاتی اشاره می‌شود که از آنها پیشینه پوشیدن لباس سیاه در عزاداری‌ها فهمیده می‌شود:
1. رسول اکرم(ص) در آستانه‌ رحلت خود سیاه پوشیده بودند؛ امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: «رسول خدا هنگام رحلت پیراهنی سیاه بر تن کرده بود».[2]
2. بعد از شهادت امام علی(ع)، عبدالله بن عباس به سوی مردم بیرون آمد و گفت: امیرالمؤمنین از میان ما رفت و برای خود جانشینی گذاشت که اگر دوست دارید به سوی شما بیرون آید، وگرنه کسی را بر کسی [اجباری] نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند: بیرون آید، پس امام حسن(ع) در حالی‌که جامه‌های سیاه پوشیده بود به سوی مردم بیرون آمد و برای آنان خطبه خواند.[3]
3. سکینه دختر امام حسین(ع) خطاب به یزید گفت: «دیشب خواب دیدم که … خادم بهشتی دستم را گرفت و داخل قصر نمود. آن‌جا با پنج بانوی بزرگ و نورانی روبرو شدم که در میان آنها زنی بزرگوار و نورانی‌تر از همه به چشم می‌خورد که موی پریشان کرده و لباس سیاه پوشیده بود و در دستش پیراهنی خون آلود … او فاطمه زهرا(س) بود».[4]
با این وجود، لباس سیاه تا اواخر زمان بنوامیه و خروج سیاه‌جامگان و به قدرت‌رسیدن بنی عباس، هیچ‌گاه به عنوان لباس رسمی مسلمانان به شمار نمی‌آمد.

 1 نظر

دین جز محبّت نیست

28 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي

سعید بن یسار گفت: امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: مگر دین بجز محبت و دوستى است؟ خداى عزّ و جلّ- مى‏فرماید: بگو اگر شما دوستدار خدائید، پیرو من باشید تا خداوند شما را دوست بدارد ( آل عمران 31 ) (الخصال/ترجمه فهرى/ ج‏1) خداوند متعال مى‏فرماید: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ (شوری 23) و امیرالمۆمنین سرور ذوى القربى است. (كشف الیقین/ ترجمه آژیر)  و دین جز دوستی خدا و محبت اهل بیت، چیز دیگری نیست و این دوست داشتن امری فراتر از یک احساس است.

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: خدا را دوست دارید به خاطر نعمت‏هایى كه به شما داده و مرا هم دوست بدارید چون خدا مرا دوست دارد و اهل بیت مرا نیز دوست بدارید چون من آنها را دوست دارم.(علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى  ج‏1 ) رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: كسى كه مى‏خواهد به ریسمان محكم خدا كه حضرتش در قرآن از آن یاد كرده چنگ بزند باید على بن ابى طالب علیه السّلام و حسن و حسین علیهماالسّلام را دوست بدارد چه آنكه خداوند متعال از فوق عرش این دو را دوست دارد.(كامل الزیارات/ترجمه ذهنى تهرانى)

 نظر دهید »

ثمر محبت به اهل بیت (علیهم السلام )

28 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي

مردى خدمت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و عرض كرد: آیا محبّت على براى من نفعى دارد؟! فرمود: واى بر تو! هر كس او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته، و هر كس خدا را دوست بدارد خدا او را عذاب نمى‏كند. (أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه كتاب سلیم )

اسحاق بن عمّار نقل كرده مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: معنى آیه شریفه (آیه 245 از سوره بقره) «كیست آنكه به خدا وام دهد، وام نیكوئى، پس خداوند آن را براى او چندین برابر كند» چیست؟ فرمود: اظهار محبّت و نیكى كردن به امام است. (پاداش نیكیها و كیفر گناهان/ترجمه ثواب الأعمال)

حضرت على بن الحسین(علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نقل مى‏كند كه فرمود: محبت من و خاندانم در هفت جا كه هراس آنها بزرگ است، سود مى‏دهد: موقع مردن و در قبر و در هنگام برخاستن از قبر و هنگام گرفتن نامه اعمال و نزد حساب و نزد میزان و نزد صراط. (الخصال/ترجمه جعفرى/ج‏2)

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روزى به یكى از اصحابشان فرمودند: اى بنده خدا حب و بغض در راه خدا داشته باش و براى خدا محبّت و دشمنى نما چه آن كه به ولایت حقّ تعالى نخواهى رسید مگر به همین و اساسا احدى طعم و مزه ایمان را نمى‏چشد مگر چنین باشد اگر چه نماز و روزه‏اش بسیار باشد و اكثر دوستى‏هاى مردم با هم دنیایى است، به خاطر دنیا و شئون آن با هم مودّت ورزیده و یک دیگر را مبغوض مى‏دارند و به طور قطع چنین حبّ و بغضى آنها را از محبّت و دوستى در راه خدا بى‏نیاز نمى‏كند. مخاطب به حضرت عرض كرد: چگونه بدانم كه دوستى و دشمنى من در راه خداى عزّ و جلّ مى‏باشد و اساسا ولىّ خدا كیست تا دوستش داشته و دشمن خدا كیست تا دشمنش بدارم؟ پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله اشاره به على علیه السّلام نموده و فرمودند: آیا او را مى‏بینى؟ مخاطب عرض كرد: آرى. حضرت فرمودند: او ولى خدا است پس دوستش بدار و دشمنش دشمن خدا است پس او را دشمن بدار. سپس فرمودند: دوستش را دوست بدار اگر چه قاتل پدر و فرزندت باشد و دشمنش را دشمن بدار اگر چه پدر و فرزندت باشد.(علل الشرائع/ترجمه ذهنى تهرانى/ج‏1) و این گونه است که می بایست  مهر و محبتی را در دل راه داد تا ارزش این ودیعه بزرگ الهی را نزد انسان داشته باشد و چه محبتی بالاتر از محبت خدا و دوستدارانش.

 نظر دهید »

مودّت و محبّت اهل بیت(ع)

27 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي


در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر(ص) نمی توان تردید کرد. در آیه « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی»30 دوستی خویشاوندان پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قربی ( خویشاوندان) در این آیه همان کسانی اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است؛ چنان که حاکم نیشابوری روایت کرده است که حسن بن علی(ع) پس از شهادت علی بن ابی طالب(ع) برای مردم سخنرانی کرد و به معرفی خود پرداخت و گفت: من از اهل بیتی هستم که جبرئیل به سوی آنان فرود می آمد. من از اهل بیتی هستم که خداوند هر گونه پلیدی را از آنان دور ساخته است و من از اهل بیتی هستم که خداوند مودّت آنان را بر هر مسلمانی واجب کرده و فرموده است: « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً؛ بگو به ازای آن رسالت پاداشی از شما خواستار نیستم؛ مگر دوستی درباره خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. اقتراف حسنه، مودّت ما اهل بیت است.»31

به نقل خوارزمی از ابن عبّاس، هنگامی که آیه « المودّ\ فی القربی » نازل شد، کسانی به پیامبر(ص) گفتند: این خویشان تو که مودّت آنان بر ما واجب شده، چه کسانی اند؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: «علی، فاطمه و دو پسر آنها.»32

طبری از ابودیلم روایت کرده که هنگامی که علی بن الحسین(ع) را به صورت اسیر وارد «دمشق» کردند، مردی شامی به پاخاست و از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش و اسیر شدن زن و فرزندانش اظهار خوشحالی کرد. حضرت سجّاد(ع) به او گفت: آیا آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را قرائت کرده ای؟ آن مرد گفت: آیا مقصود از قربی شما هستید. امام(ع) پاسخ داد: «آری.»33

ابن عساکر از امام حسین(ع) روایت کرده که فرمود: «قرابتی که خداوند آن را عظیم شمرده و رعایت آن را واجب کرده و اجر رسالت قرار داده، قرابت ما اهل بیت است.».34

حافظ ابوعبدالله گنجی از طبرانی روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند پیامبران را از درخت های گوناگونی (سرچشمه های مختلفی) آفرید و من و علی را از یک درخت (منشأ) آفرید، من ریشه آن درخت و علی شاخه آن، فاطمه لقاح و حسن و حسین میوه های آن است. هر کس به یکی از آنها در آویزد، نجات یافته و هر کس روی برگرداند، سقوط خواهد کرد و اگر فردی سه هزار سال میان صفا و مروه عبادت کند و محبّت ما را نداشته باشد، خداوند او را به دوزخ خواهد افکند، سپس آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را تلاوت کردند».35 ابوعبدالله گنجی درباره سند حدیث گفته است: «هذا حدیث حسن عالی».

ابونعیم اصفهانی از زاذان روایت کرده که علی(ع) فرمود: «درباره ما آل حم» این مطلب مقرّر شده است که مودّت ما را جزو مؤمنان رعایت نخواهند کرد، سپس آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را تلاوت کرد.36

 

 نظر دهید »

نقش توسل در زندگی محمد تقی اصفهانی

26 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي

 

 

 

 

نقش توسل در زندگی محمد تقی اصفهانی

به جرئت می توان ادعا کرد که اگر واژه توسل را از زندگی ایشان حذف کنیم، چیز قابل توجهی در آن نخواهد ماند؛ چرا که تمام پیشرفت علمی و معنوی ایشان و آشنایی و ارتباطشان با بزرگان اهل معنا و اولیای الهی در سایه توسل و التجا به درگاه الهی به دست آمده است. برای اثبات این مدعا، نیازی به اقامه دلیل و برهان نیست؛ چرا که در جای جای نوشته ها و خاطرات به جای مانده از ایشان، این امر آشکار است و سراسر زندگی او را پوشانده است؛ به گونه ای که نقش محوری توسل را حتی در امور مادی و هنگام وقوع بلایا و غمها و مواجهه با شداید و ناملایمات، آشکارا می توان لمس نمود.

 نظر دهید »

زینب ، چشمه علم لدنى

24 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي

زینب ، چشمه علم لدنى

در مقام علم و یقین ، چنان كه علم امام لدنى است ، نه كتابى و تحصیلى رشته علمى كه خداى عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت كه در قرآن مى فرماید: (( از نزد خود به او علم دادیم )) به على (ع) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود.

مجلله زینب (س) از همان ابتدایى كه خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمى از همان علم لدنى قرار داد. اینها كوچك و بزرگ ندارند.

 نظر دهید »

نبوغ و استعداد حضرت زینب (س)

24 بهمن 1394 توسط زينب شهبازي

نبوغ و استعداد حضرت زینب (س)

در تاریخ آمده كه روزى امیرمؤ منان (ع) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود كه رو به عباس نموده فرمود: (( قل واحد )) بگو یك .

عباس آن را گفت .

سپس فرمود: (( قل اثنان )) بگو دو.

عباس در پاسخ گفت : (( استحیى ان اقول باللسان الذى قلت واحد، اثنان )) ؛ شرم دارم با زبانى كه یكى گفته ام ، دو بگویم .

آن گاه امیرمؤ منان (ع) چشمان عباس (ع) را بوسه زد؛ چرا كه كلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خداى تعالى و توحید او مى كرد.

سپس رو به زینب (س) كرد، ولى زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الى مطرح كرد و گفت : پدر! ما را دوست دارى ؟

امیرمؤ منان (ع) فرمود: آرى دخترم ، فرزندان پاره هاى قلب ما هستند.

زینب (س) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلى شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمى گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشى ، شفقت و مهربانى را نثار ما كن و محبت خالص را تقدیم خداوند.

على (ع) كه این درك ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد. )) زینب (س) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر كمالاتى كه در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.

 نظر دهید »

مطالعه

12 دی 1394 توسط زينب شهبازي

مقدمه
آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که هنگام مطالعه از چه روشی استفاده می‌کنید؟ یک روش مطالعه صحیح و اصولی می‌تواند بسیاری از مشکلات تحصیلی را از بین ببرد. بررسیهای بعمل آمده گویای آن است که افرادی که در زمینه تحصیل موفق بوده‌اند، روش صحیحی برای مطالعه داشتند. یادگیری (learning) مسئله‌ای است که در سراسر طول زندگی انسان بویژه در دوران دانش آموزی و دانشجویی اهمیت زیادی دارد. چرا که دانش آموزان و دانشجویان همیشه در معرض امتحان و آزمون قرار دارند و موفقیت در آن آرزوی بزرگشان است.
شاید به افرادی برخورده باشید که می‌گویند: همه کتابها و جزوه‌ها را می‌خوانم، اما موقع امتحان آنها را فراموش می‌کنم، یا من استعداد درس خواندن را ندارم، چون با اینکه همه مطالب را می‌خوانم اما همیشه نمراتم پایین است و یا … . بسیاری از اینگونه مشکلات به نداشتن یک روش صحیح برای مطالعه باز می‌گردد. عده‌ای فقط به حفظ کردن مطالب اکتفا می‌کنند، بطوری که یادگیری معنا و مفاهیم را از نظر دور می‌دارند. این امر موجب فراموش شدن مطالب بعد از مدتی می‌شود، در واقع آنچه اهمیت دارد یادگیری معنا و مفهوم است، چیزی که نمی‌توانیم و نباید از آن دور باشیم.
برای آنکه مطلبی کاملا آموخته شده و با اندوخته‌های پیشین پیوند یابد، باید حتما معنا داشته باشد، در این صورت احتمال یادگیری بیشتر و احتمال فراموشی کمتر خواهد شد. بنابراین قبل از اینکه خود را محکوم کنیم به نداشتن استعداد درس خواندن ، کمبود هوش ، کمبود علاقه ، عدم تونایی و سایر موارد ، بهتر است نواقص خود را در مطالعه کردن بیابیم و به اصطلاح آنها بپردازیم. در اینصورت به لذت درس خواندن پی خواهیم برد. اولین قدم در این راستا آن است با اندکی تفکر عادتهای نامطلوب خود را در مطالعه یافته و سپس عادتهای مطلوب جایگزین آن گردد.

برای تغییر عادات مطالعه مراحل زیر را باید در نظر گرفت:

آگاهی ،درباره موضوع
1. علاقه
2. ارزیابی ،ارزیابی اطلاعات بدست آمده با در نظر گرفتن موقعیتهای موجود
3. مطابقت خود با فکر تازه و اختیار و قبول آن

انواع روشهای مطالعه
روش پس ختام
این روش یکی از مهمترین و معروفترین روشهای بهسازی حافظه است. نام این روش همانند نام انگلیسی آن (PQ4R) متشکل از حروف اول شش مرحله آن است.
مراحل پیش خوانی
در این مرحله کتاب یا مطلب بصورت یک مطالعه اجمالی و مقدماتی مطالعه شود. از جمله موارد این مرحله خواندن عنوان فصلها ، خواندن سطحی فصل ، توجه به تصاویر ، بخشهای اصلی و فرعی و خلاصه فصلها می‌باشد. هدف در این مرحله یافتن یک دید کلی نسبت به کتاب و ارتباط دادن بخشهای مختلف کتاب با یکدیگر می‌باشد.
مرحله سؤال کردن
پس از مطالعه اجمالی موضوعات و نکات اصلی ، به طرح سؤال در مورد آنها بپردازید. این کار باعث افزایش دقت و تمرکز فکر و سرعت و سهولت یادگیری می‌گردد.

مرحله خواندن
در این مرحله به خواندن دقیق و کامل مطالب کتاب پرداخته ، که هدف فهمیدن کلیات و جزئیات مطالب و نیز پاسخگوی به سؤالات مرحله قبل می‌باشد. در مرحله خواندن برای فهم بهتر مطالب می‌توان از کارهایی مثل یادداشت برداری ، علامت گذاری و خلاصه نویسی بهره جست.

مرحله تفکر
در این مرحله هنگام خواندن ، ساختن سؤالها ، و ایجاد ارتباط بین دانسته‌های خود ، درباره مطلب فکر کنید. در این مورد نیز مهمترین اصل همان بسط معنایی است. بسط معنایی ممکن است در مراحل پنجم و ششم نیز یعنی در مراحل از حفظ گفتنی و مرور کردن نقشی داشته باشد.
مرحله از حفظ گفتنیwww.zibaweb.com
در این مرحله باید بدون مراجعه به کتاب و از حفظ به یادآوری مطالب خوانده شده پرداخته شود و بار دیگر به سؤالاتی که خود فرد طرح کرده بود پاسخ دهد. در اینجا باید مطالب آموخته شده را در قالب کلمات برای خود کرده ، در غیر اینصورت لازم است که مجددا به خواندن مطالبی که آموخته نشده پرداخته شود. مرحله از حفظ گفتنی در پایان هر بخش انجام می‌گیرد و وقتی بخشهای یک فصل به اتمام رسید به مرحله بعد ، یعنی مرور کردن یا آزمون وارد می‌شویم.
مرحله مرور کردن
این مرحله ، که مرحله آزمون نیز می‌باشد، در پایان هر فصل انجام می‌گیرد. در اینجا به مرور موضوعات اصلی و نکات مهم و نیز ارتباط مفاهیم مختلف به یکدیگر پرداخته و در صورت برخورد با موضوعات مورد اشکال به متن اصلی یا مرجع مراجعه شود. یکی از راههای کمک به این مرحله پاسخگوئی به سئوالات و تمرینات پایان فصل است: اجرای این مرحله می‌تواند مقداری از اضطراب امتحان را کاهش دهد.

روش دقیق خوانی
هدف از این مرحله این است که مطالب کامل و دقیق درک شده و بصورتی سازمان یافته و منظم در حافظه نگهداری شود. برخی از فنون موجود که می‌تواند به روش دقیق خوانی کمک کند عبارتند از:
تکنیک خلاصه برداری
به نوشتن عبارت ، مفاهیم و موضوعات کلیدی متن پرداخته ، بطوری که در مرور مطالب ، با نگاه کردن و خواندن خلاصه‌ها ، همه مطالب خوانده شده را یادآوری کند. یک روش بسیار مطلوب این است که از خلاصه‌ها نیز دوباره خلاصه برداری شود.
تکنیک سازماندهی مطالب
این تکنیک باعث افزایش درک و سرعت یادگیری و سهولت در بازیابی مطالب آموخته شده می‌شود. برای سازماندهی مطالب استخراج سه بخش از متن اصلی مورد مطالعه لازم است که عبارتند از:
موضوع اصلی: موضوعی که تمامی مطالب را در بر می‌گیرد و بقیه مطالب حول و حوش آن می‌چرخد.
نکته‌های اصلی: خطوط و اندیشه‌های اصلی و مهم هستند که در مجموع موضوع اصلی را می‌سازند و از صراحت بیشتری برخوردار است.
نکات جزئی: اطلاعات جزئی‌تر هستند که بصورت مثالها ، نمونه‌ها ، عکس و تصویر اطلاعات واقعی مطرح می‌گردند.

تکنیک علامت گذاری در متن
در این تکنیک علامتهایی را بر روی متن اصلی انجام داده ، از قبیل علامت گذاری به شکلهای مختلف در متن ، خط کشیدن زیر عبارات مهم ، حاشیه نویسی و … ، این موارد بسته به صلیقه‌های افراد متفاوت می‌باشد. اما نکته مهمی که در هر نوع علامت گذاری حائز اهمیت است این است که ، بهتر است همانند تکنیک سازمان دهی ، مطالب را در سه دسته مجزا) موضوع اصلی ، نکته اصلی ، موارد جزئی ( قرار داده و آنها را با علامتهای مختلف نشان دهید.
در کنار روش مطالعه عوامل محیطی نیز در میزان یادگیری تأثیر دارد. یک محیط مناسب باعث توجه و تمرکز بهتر و بیشتری می‌شود.
حذف عوامل مزاحم فکری
مواردی هست که بخش عظیمی از وقت و فعالیت ذهنی را موضوعاتی به خود مشغول می‌دارند که هیچ رابطه با موضوع ندارند، موضوعاتی مانند: رفتار معلمان و استادان ، افزایش شهریه و نوع رفت و آمد و … برخی از موضوعاتی هستند که موقع مطالعه اگر به آنها فکر شود از کارایی مطالعه می‌کاهد. برخی حتی خیال پردازیهایشان را موقع مطالعه انجام می‌دهند؛ که به شدت فکر را آشفته کرده و تمرکز را از بین می‌برد. توصیه کلی این است که اگر ذهن خود را از افکار مختلف پاک کنید تا بر روی موضوع مورد مطالعه تمرکز کنید، مطالعه را کنار بگذارید و زمانی مطالعه را شروع کنید که سرحال، علاقمند و متمرکز هستید.
فراهم کردن محیط مناسب
محل و مکانی که مطالعه در آنجا انجام می‌شود باید مناسب باشد. منظور از محل مناسب مکانی است که آرام ، ساکت و دور از عوامل مزاحم محیطی باشد، این باعث تمرکز بهتر روی موضوع مطالعه می‌شود. بعضی افراد محل و زمانی را برای مطالعه انتخاب می‌کنند که بسیار شلوغ و پر سرو صدا است و بعضی از افراد رختخواب را برای مطالعه انتخاب می‌کنند و توقع یادگیری سطح مطلوب را دارند، ولی از این حقیقت غافلند که این محلها بدترین محل برای مطالعه است.
بارها شنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی می گوید :
(( دیگرحال و حوصله خواندن این کتاب را ندارم ))یا ((آنقدرازاین کتاب خسته شده ام که قابل گفتن نیست))ویا ((هرچقدرمیخوانم مثل اینکه کمتر یاد می گیریم))ویا ((10 بار خواندم و تکرار کردم ولی بازهم یاد نگرفتم))به راستی مشکل چیست ؟ آیا برای یادگیری درس واقعا” باید 10 بار کتاب را خواند ؟ آیا باید دروس خود را پشت سرهم مرورکرد؟وآیا بایددهها بار درس راتکرارکردتا یادگرفت ؟ مطمئنا” اگر چنین باشد ، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است . اما واقعیت چیزی دیگر است . واقعیت آن است که این گروه از فراگیران ، روش صحیح مطالعه را نمی دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند . یادگیری و مطالعه ، رابطه ای تنگاتنگ و مستقیم با یکدیگر دارند، تا جایی که می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. برای اینکه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت .

شیوه صحیح مطالعه ،چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:
1- زمان مطالعه را کاهش میدهد.
2- میزان یادگیری را افزایش میدهد .
3-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند.
4- بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد.
برای داشتن مطالعه ای فعال وپویانوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرورمطالب،دوباره کتاب رانخوانده ودر زمانی کوتاه ازروی یادداشتهای خودمطالب رامرور کرد . یادداشت برداری ، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت . چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.

شش روش مطالعه :
خواندن بدون نوشتن خط کشیدن زیرنکات مهم حاشیه نویسی خلاصه نویسی کلید برداری خلاقیت و طرح شبکه ای مغز
1-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است وبرای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا” قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا” به خاطر سپرد .
2- خط کشیدن زیر نکات مهم :این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد .حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا” درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند .
3- حاشیه نویسی :این روش نسبت بدو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.
4- خلاصه نویسی : در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه بروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست .
5- کلید برداری :کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است . در این روش شما بعد از درک مطالب ، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحتترین ،بهترین وپرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .
6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا” فراگیری مطالب درسی است .در این روش شما مطالب را میخوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد ( در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید)تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب ، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز ، آنها را خیلی سریع مرور کنید . این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش میدهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش میدهد.

شرایط مطالعه
((بکارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره وری بیشتر از مطالعه ))
شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما می آموزند که قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها می توانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز کنید و مطالعه ای فعالتر داشته باشید :
1- آغاز درست :برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازکنید.
2- برنامه ریزی : یکی از عوامل اصلی موفقیت ، داشتن برنامه منظم است .
3- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد .
4-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال میکند.
5- استفاده صحیح از وقت :بنیامین فرانکلین، ((آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است .))
6- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است .
7- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد.
8- دوری از مشروبات الکلی : مصرف مشروبات الکلی موجب ضعف حافظه می شود .
9 – ورزش : ورزش کلید عمر طولانی است .
10-خواب کافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند.
11 –درک مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقی می ماند ، یعنی مطالب است .

چندتوصیه مهم که بایدفراگیران علم ازآن مطلع باشند.
1- حداکثر زمانی که افراد می توانند فکر خود را بروی موضوعی متمرکز کنند بیش از 30 دقیقه نیست ، یعنی باید سعی شود حدود 30 دقیقه بروی یک مطلب تمرکز نمود و یا مطالعه داشت و حدود 10 الی 15 دقیقه استراحت نمود سپس مجددا” با همین روال شروع به مطالعه کرد.
2- پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و لذا خونرسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته میشود . از مصرف الکل و دارو هم خودداری فرمائید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند نوشابه های گازدارهم همینطور هستند.
3- ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در حین مطالعه لطفا” یادداشت برداری ننمائید .www.zibaweb.com
انسان به عنوان یکی از موجودات عالم ، امتیازات زیادی نسبت به سایر موجودات دارد. یکی از این امتیازات قدرت یادگیری ، تفکر و حفظ اطلاعات است . قدرت یادگیری و حفظ اطلاعات باعث تفاوت میان انسان و حیوان شده و نیز برتری انسان را نسبت به سایر موجودات به اثبات رسانده است.
بنابراین درگیری فکری با استعداد سوال بر انگیز حافظه و یادگیری در حافظه محدود به زمان حاضر که مادر آن زندگی می کنیم نیست بلکه بسیاری از تمدنها در گذشته منشاء و کارکرد حافظه را مدنظر داشته اند .
بیش از ۲۵۰۰ سال پیش ، یونانیان ، هنری را در باره حافظه اختراع کردند که عموما” تحت عنوان تدابیر((یادیار)) نامیده می شود . و به معنی نقش بستن اثرات مکانها و تصاویر بر روی حافظه است .
اولین سیستم تقویت حافظه به وسیله شاعر یونانی به نام سیمونیدز ((Simonides ))در قرن پنجم و ششم قبل از میلاد پدید آمده است .
شرح واقعه چنین است که سیمونیدز ، تالار ضیافتی را که در آن شعر طویلی را ایراد کرده بود برای چند لحظه ترک کرد . در همین حین ، سقف تالار فرو می ریزد و در نتیجه تخریب تالار و مرگ میهمانان ، هویت آنان غیر قابل شناسایی می شود . اما پس از بازسازی تالار ، سیمونیدز توانست جایگاه دقیق هر یک از حاضرین را بیش از قرائت شعر بیاد آورد و تمامی آنها را شناسایی کند بدین ترتیب بود که نخستین تئوری تداعی در بخاطر سپاری و اساس تمامی سیستمهای منمو تکنیک (تدابیر یادیار )پدید آمد .
افلاطون می گوید : روح دارای بستری است از موم قالب سازی شده که منحنی ، غلظت و خلوص آن در افراد مختلف متفاوت است و همین موم نقش احساسات و اندیشه ها را می پذیرد. این نقش حک شده که از حیث برجستگی مانند نقوش یک مهر به نظر می رسد ، همانند نشانه ای از اشیاء است که امکان بخاطر آوردن آنها را فراهم می سازد . اگر نشانه ای ناپدید و فراموش می شود ، به این خاطر است که به طور کامل بر روی این موم حک نشده است .
ارسطو معتقد بود:حافظه مجموعه ای از تصاویر ذهنی است که تنهااز راه تاثیرات حسی به دست می آید . وی تنها کسی بود که قوانین منموتکنیک را به صورت تداعی پایه ریزی کرد. سنت توماس اکیناس ، سه قانون اولیه تداعی ارسطو را احیاءکرد.
۱-قانون تشابه : خاطره مشابه با تاثیر معینی به یاد می ماند .
۲-قانون عکس یا متضاد : اگر دو یا چند تاثیر ، آنتی تز یکدیگر باشند داشتن یکی سبب یاد آوری دیگری می شود.
۳-قانون همزمانی یا همراهی : اگر دو یا چند تاثیر همزمان اتفاق بیافتند ، بروز یکی سبب یاد آوری دیگری می شود .
بنابراین براساس نظریات داده شده می توان گفت حافظه عبارت است از کنشی که احیای تجارب گذشته را در بر می گیرد . یا یک استعداد همگانی در بخاطر سپاری رویدادها و اطلاعات و همچنین یاد آوری آنهاست پس حافظه قابلیت رشد ، تقویت و پرورش را داشته و بیش از همه به بکارگیری و تمرین نیاز دارد .حافظه شبیه عضله می باشد که با تمرین کردن پرورش یافته و تقویت می گردد و در صورت عدم بکارگیری سست و تنبل می شود .
در این مقاله قواعدی را بیان می کنیم که شما را در داشتن یک حافظه خوب یاری می کنند . همچنین تکنیکهای ساده و در عین حال کاملا” موثر و کاربردی را ارائه می دهیم که پس از مطالعه و یادگیری و در صورت بکارگیری آنها شاهد تحول بسیار چشمگیری در روند بخاطر سپاری مطالب خواهید بود .
تقویت و بهبود حافظه همان یادگیری بهتر است . تقویت حافظه یعنی رعایت اصول و قوانین حاکم بر یادگیری ، اگر قوانین حاکم بر یادگیری را خوب رعایت کنیم بهتر یاد خواهیم گرفت و در نتیجه احساس می شود که کارائی حافظه بالا رفته است پس حافظه ما تقویت شده است تقویت حافظه یا پرورش حافظه همان عوامل موثر بر یاد آوری است که روان شناسان به عنوان روشهای پرورش حافظه پیشنهاد کرده اند . قبل از بیان روشهای موثر در بخاطر سپاری ،اصول حاکم بر یادگیری را ذکر می کنیم که عبارتنداز :
۱- مرحله اول – توجه : اولین گام در جریان هریادگیری توجه است .
۲- مرحله دوم – زبان گردانی : گام دوم در یادگیری ((زبان گردانی )) مطالب مهم است . زبان گردانی عبارت است از تبدیل مطالب شنیده یا خوانده شده به زبان مشخص و معنی دار . این کار را می توان از طریق برگرداندن مطالب به زبان خودمان یا ایجاد تصویری در ذهن از مطالب مزبور انجام داد .
۳- مرحله سوم – پیوند مطالب جدید با دانسته های قبلی : مرحله سوم در یادگیری کلامی بسیار مهم است . اگر به مطلبی توجه کرده و آنرا به زبان خود برگردانده باشید . بازهم بیش از چند لحظه در خاطرتان باقی نخواهند ماند. برای فراموش نکردن و بخاطر سپردن چنین مطالبی در حافظه بلند مدت ، باید از مکانیسم پیوند استفاده کرد. منظور از پیوند ایجاد ارتباط بین مطالب جدید و دانسته های قبلی است .
●ویژگیهای راههای بهبود حافظه
الف : اصول استفاده از حافظه
ب : بهداشت حافظه
ج : اصول اولیه مطالعه
د : درک و یادگیری و یاد سپاری

الف -اصول استفاده از حافظه :
۱-آموزش : به وسیله آموزش می توان عمل فراگیری یا بهره گیری از حافظه را که یک فعالیت مستقیم و قابل کنترل است افزایش داد. www.zibaweb.com
۲-علاقه:اگربه موضوعی علاقمند باشید بهتر آن را یاد می گیرید.موضوع مورد مطالعه و همچنین میزان علاقه ای که خواننده نسبت به مطلب دارد ، در بخاطر سپاری آن مطلب در حافظه تاثیر زیادی دارد بخاطر سپردن موضوعات مورد علاقه در حافظه به سهولت انجام می گیرد . و همچنین به آسانی می توان آنها را بیاد آورد بنابراین علاقه در یادگیری نقش دارد . هر چه قدر حافظه قوی داشته باشیدبه خاطر سپردن مطالبی که به آنها علاقه ای ندارید امکان پذیر نخواهد بود . فقط از راه ایجاد علاقه در خود می توانید از عهده این کار بر آیید.
۳-تمرکز حواس : داشتن تمرکز حواس هنگام یادگیری موجب می شود که مطالب آموخته شده بهتر در حافظه باقی بماند . اصولا” بدون داشتن تمرکز نمی توان مطلبی را به خوبی فهمید . باید هنگام مطالعه تمامی حواس خود را بر روی مطالب متمرکز کنید تا بتوانید آنها را به حافظه خود بسپارید . برای ایجاد تمرکز باید شرایط مطالعه را نیز رعایت کنید . در واقع با رعایت شرایط مطالعه موقعیت مناسبی را برای تمرکز و یادگیری بهتر مطالب ایجاد می کنید.
۴-طبقه بندی مطالب مورد مطالعه : (ارتباط ) :یکی از اصول حاکم بر حافظه اصل ارتباط و بهم پیوستگی است یعنی ، حافظه مطالب مرتبط و به هم پیوسته را بهتر در خود جای می دهد و هر چقدر آموخته های شما بیشتر با همدیگر ارتباط داشته باشند به همان نسبت به خاطر سپاری و بیاد آوری آنها آسانتر خواهد بود. حافظه به شکل زنجیره ای عمل می کند . بنابراین مطالب باید به صورت زنجیره ای ، پیوسته و در ارتباط باهم در آیند تا کار بخاطر سپاری و از آن مهمتر، عمل بیاد آوری راحت باشد.
۵-خوب درک کردن ( درک مفاهیم ):پرفسور ((ربروت توکه )) می گوید : ((درسی که کاملا” فهمیده شود از قبل یاد گرفته شده است .)) پس اگر مطلبی را بجای حفظ کردن بفهمید ،بهتر در حافظه ضبط و بایگانی می گردد.واصولا” اگرمتنی به خوبی درک شود ، کمتر فراموش می شود . قبل از آنکه بخواهید مطلبی را حفظ کنید ، ابتدا باید آن مطلب را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهید . و هنگامی که آنرا به خوبی درک کردید بخاطر بسپارید .
۶-اعتماد به نفس : اعتماد به حافظه نخستین گام تقویت حافظه است ، باید به قوی بودن حافظه خود اعتماد داشته باشید . باید از کاربرد کلمات و جملاتی که موجب تضعیف حافظه می شوند جدا” خودداری کنید . حتما” از گفتن جملاتی نظیر حافظه ام یاری نمی کند ، حافظه ام ضعیف شده است …. خودداری کنید. چرا که با گفتن این جملات ، به خودتان تلقین می کنید که واقعا” حافظه تان ضعیف شده است ، در آن صورت حافظه نیز به یاری شما نمی شتابد.
نتیجه : آنچه که در ذهن شماست نتیجه یادگیری و بخاطر سپاری صحیح است . بخاطر سپاری مهارتی قابل کسب است حافظه را می توان طوری تربیب کرد که موثرتر انجام وظیفه کند .کسانی که به روشهای یادگیری خود توجه بیشتر دارند و هنگام به خاطر سپردن مطلبی تمرکز حواس داشته باشند و مطالب را با نظم وترتیب در حافظه ضبط کنند آن موقع به خاطر آوری مطلب در آنها آسانتر خواهد بود.
ب - اصول بهداشت حافظه :
چگونه می توان یک حافظه بهتر داشت ؟یادگیری و حفظ مطالب به چند صورت امکان پذیر است ؟
چگونه می توان حافظه را به فعالیت وا داشت ؟
ذهن آدمی همچون دیگر اعضاء بدن احتیاج به مواد غذائی و مراقبت دارد . همانطور که به وضع پوشش خود دقیق هستیم باید به بهداشت و سلامت روانی حافظه و مغز دقت کنیم . هنگام کار و فعالیتهای ذهنی ،برای سلامتی و جلوگیری از فرسودگی زودرس حافظه باید موارد بهداشتی زیر را رعایت کرد :
۱-تاثیر تغذیه مناسب بر حافظه ( اعم از اکسیژن و غذا ) : تغذیه مناسب یکی از مهمترین عوامل در افزایش کارایی حافظه است . کلسیم و منیزیم و فسفر سه عنصر اساسی و ضروری برای حافظه به شمار می آید و باید با تغذیه مناسب مانند : جوانه گندم ، لبنیات ،جگر ، بادام ، گردو ، فندق ، سبزیجات و تخم مرغ می توان مواد مورد نیاز مغز را تامین کرد . و در فعالیتهای شدید ذهنی باید از مصرف زیاد چربی ، نان ، وقند بپرهیزید و تا حد امکان از غذاهای دارای پروتئین مانند تخم مرغ ، گوشت – جگر سیاه و ماهی استفاده کنید . به طور کلی در نظر داشته باشید که پرخوری و معده سنگین فعالیت ذهنی را سست و محدود می کند
۲-تاثیر دخانیات و مواد مخدر: استفاده از سیگار و دخانیات نه تنها موجب خستگی زودرس جسم و روان می شود بلکه عمل طبیعی سیستم عصب و حافظه را مختل کرده و اثرات دائمی دارد و با عدم استفاده از آنها می توانیم کارایی حافظه را بالا ببریم .
۳-تاثیر استرس بر حافظه :استرس یکی از عواملی است که موجب رکود ذهن در مرحله فکر کردن می شود . استرس در دو مرحله مهم باعث اخلال در عمل حافظه می شود : یکی در مرحله ثبت اطلاعات و دیگری در مرحله یاد آوری اطلاعات . مسائلی چون مرگ یا حادثه ناگوار برای یکی از اعضای خانواده ، ترس ، خوشحالی بیش از حد و ازدواج می تواند بر کارایی حافظه تاثیر گذارد .
توجه : اکثر دانش آموزان موقع امتحان بیشتر به طرف پایین خیره می شود که این عمل کارایی حافظه را در یاد آوری مطالب پایین می آورد پس بهتر است که با چشمانی باز به گوشه بالا و چپ یا بالا و راست بنگرید . این عمل فیزیکی به نیمکره های مغز کمک می کند تا همکاری بهتری داشته باشند و امکان دستیابی شما به اطلاعات را فراهم آورند .
۴-تاثیر استراحت در حافظه : هنگام مطالعه نباید خسته باشید ، اگر احساس خستگی می کنید کمی باید استراحت کنید و بعد مطالعه را شروع کنید . پس از یادگیری نیز حتما” استراحت کنید تا آموخته های شما مجال استحکام و پایداری در حافظه را پیدا کنند و از به وجود آمدن عامل تداخل جلوگیری شود.
۵-تاثیر آرامش در حافظه : تا حدممکن در هنگام مطالعه آرامش بیشتری داشته باشیدچون در وضعیت آرامش ، امواج آلفا که بین ۱۳-۸ هرتزاست در مغز منتشر می شود . در این حالت انسان می تواند از حداکثر نیروهای مغز خویش بهره جوید و یادگیری و بخاطر سپاری را تسهیل بخشد . در ضمن حفظ آرامش و حالت طبیعی ارگانیسم کارکرد طبیعی مغز و اعصاب را نیز تسهیل می کند.
ج- اصول اولیه مطالعه :
اولین اصل قبل ازشروع مطالعه چیست ؟ چگونه می توان بازده مطالعه را افزایش داد ؟ نحوه تفکرات واراده چه نقشی در مطالعه و کارهای روزمره دارد؟ و بهترین زمان و مکان مناسب برای مطالعه چیست ؟ یکی از ضروری ترین و کاملترین ابزار پیشرفت انسان مطالعه است برای اینکه بتوانید مطالعه بهتری داشته باشید تا بازیابی و بخاطر سپاری آن آسان باشد اصول زیر را باید رعایت نمائید :
۱-هدف : تیری که بدون هدف رها شود بی نتیجه خواهد بود. قبل از شروع مطالعه باید حتما” هدف خود را مشخص کنید . زیرا وقتی که هدف خود را مشخص کردید آمادگی بیشتری برای خواندن و یادگیری خواهید داشت و داشتن هدف به شما کمک می کند تا در حین مطالعه دقت بیشتری داشته باشید و تمرکز حواس نیز بهبود می یابد ، بنابراین قبل از مطالعه هر کتابی ، هدف خود را به طور دقیق و واضح بیان کنید .
۲-برنامه ریزی : برنامه ریزی درسی ، این امکان را می دهد که بهتر ودر زمان مخصوص به خودش آن درس را بخوانید با طرح برنامه ، نظم خاصی به روند یادگیری خود می دهید . که این نظم خاص بمکانیسم حافظه در بخاطر سپاری مطلب کمک می کند.
۳- مکان و زمان مطالعه : مکان مطالعه باید آرام بوده ،از نور کافی برخوردار باشد و زمان مطالعه بهتر است موقع صبح باشد، حافظه وقع صبح فعال تر می باشد.
بنابراین قبل از شروع مطالعه باید هدف مشخص شود و به صورت معقول برنامه ریزی کنید و با علاقه وبدون هر نگرانی در اجرای برنامه نهایت سعی تان را بکار ببرید ورزش را به زندگی خود وارد کنید.

د - درک ، یادگیری و یادسپاری :

-چرا برای به خاطر سپردن مطالب یک کتاب ، چند بار آن را می خوانیم و پس از مدتی مطالب را فراموش می کنیم ؟
-آیا فهمیدن دلیل بریاد داشتن برای همیشه است و خلاصه نویسی به چه صورت باید انجام بگیرد؟
-رعایت کدام اصل بخاطر سپردن مطلب یک کتاب را برای همیشه امکان پذیر می سازد.؟
برای اینکه مطالب خوانده شده را در حافظه بلند مدت خود ضبط کرده و برای مدتهای طولانی – بدون مراجعه به اصل کتاب کل مطلب را به یاد داشته باشید و در مواقع لزوم با صرف وقت کمتر به یاد بیاورید می توان از روش خلاصه کردن و الگوهای یادآوری استفاده کرد.
۱-اصل الگوهای یادآوری : عبارت از درک مطلب و متن خوانده شده ونوشتن آنها به صورت کلمات کلیدی. این کار که همان خلاصه نویسی می باشد در هنگام مطالعه سبب افزایش تمرکز حواس و مانع از خواب آلودگی می شود و قدرت به یادسپاری مطلب را بالا می برد. بنابراین خلاصه نویسی و الگوهای یاد آوری که از اصول درک و یادگیری و یاد سپاری است دارای مراحل ذیل می باشد .
الف: یادداشت برداری : در یادداشت برداری نکات بصورت اصلی و فرعی نوشته می شوند بدین صورت که موضوع اصلی و مورد بحث را نوشته و هر مطلب راجع به آن را به طور منظم بر روی شاخه های اصلی و فرعی می نویسید در اینجا از جمله نویسی پرهیز می کنید و از کلمات کلیدی استفاده می کنید . با توجه به اینکه یاداشت برداری و خواندن دو عمل مجزا می باشد و هر یک کار فیزیکی متفاوتی دارد لذا از خواندن توام با نوشتن پرهیز کنید زیرا در کار مغز اختلال ایجاد می کند .
ب – مرحله بازنگری و تکمیل : پس از پایان مبحث خوانده شده و خلاصه نویسی الگوهای یاد آوری را بررسی، و آن را تکمیل و مرتب کرده ودر مرتب کردن سعی کنید کلمات کلیدی باهم ارتباط بیشتر داشته باشد.
ج – مرحله تعریف : بعد از آن دو مرحله متن اصلی را کنار گذاشته با نگاه کردن به الگوهای یاد آوری و کمک گرفتن از اطلاعات موجود در مغز آنچه را یاد گرفته اید با صدای بلند توضیح دهید. این مرحله مغز شما را پویا و فعال خواهد کرد .
د – مرحله تکرار و مرور : مرور و یاد آوری از فراموشی مطالب جلوگیری می کنند و حفظ و یاد آوری مطالب به همین عنوان است . اگر مطالب مرور وتکرار شود از فراموشی آن مطالب جلوگیری می شود .
بیش از ۹۰% از مطالب خوانده شده بعداز ۲۴ ساعت فراموش می شوند در حالیکه مرحله مرور مانع از فراموشی مطالب می شود . پس باید بعد از خلاصه نویسی الگوهای یاد آوری را تکرار و مرور کنید.
● اصول دیگر بازسازی و یادآوری :
۲- تداعی : برای بازسازی و یادآوری موضوعات جدید باید تداعی مناسب بین آنها بر قرار کنید، چون حافظه به صورت زنجیره ای عمل می کند پس باید هر یک از موضوعات را یکی از حلقه های زنجیر در نظر گرفت . آن وقت این حلقه ها را با کمک سیستم های تداعی بهم پیوند داد. اما از آنجا که هر چقدر این تداعی غیر منطقی تر باشد بهتر در حافظه باقی می ماند، بنابراین باید سیستم های تداعی را به صورت مضحک مبالغه آیز رنگهای غیر واقعی در آورد تا موضوعی بهتر در حافظه باقی بماند . بنابراین تداعی بین اطلاعات کمک بزرگی در بخاطر سپاری آنها می کند.
۳-تجسم : تداعی بین اطلاعات به تنهایی کافی نیست ، بلکه باید علاوه بر تداعی ، آنها را به وضوح و آشکارا در ذهن خود مجسم کنید . تجسم از اعمال نیمکره راست مغز است . بنابراین اگر در هنگام بخاطر سپاری از نیمکره راست مغز خود را نیز بهره بگیرید یعنی همزمان از دو نیمکره مغز خود استفاده کنید تداعی یادگیری و بخاطر سپاری اطلاعات چندین برابر می شود.
بنابراین به طور کلی داشتن هدف ، اعتماد داشتن ، علاقه ، سلامتی ، اکسیژن کافی ،دقت ، تمرکز ، استراحت ، خواب کافی ، آرامش ، مدت یادگیری برنامه ریزی ، یادگیری با فاصله – تصمیم به خاطر سپردن ، خوب درک کردن و… از عوامل موثر در بهبود به خاطر سپاری و بازیابی حافظه است .
● نتیجه
به خاطر سپردن ، مهارت و هنری است همانند حرف زدن ، خواندن و فکر کردن هر کسی می تواند با تلاش و آموزش اصولی بهبود حافظه که ذکر کردیم هر یک از این مهارتها یا همه آنها را در خود تقویت کرده و بهتر انجام دهد. زمانی بود که اگر به صفحه ای از یک کتاب نگاه می کردید محال بود حتی مفهوم یک کلمه را درک کنید ولی پس از گذشت سالهای دبستان توانستید هزاران کلمه خوانده و میلیونها جمله بسازید بنابراین استعداد و ظرفیت داشته اید که توانائی نوشتن و خواندن در شما شکوفا گردد اما برای اینکه کارایی حافظه شما بهبود یابد باید توجه کنید که همانگونه که اعضا جسمی بدن انسان اگر حتی جنب وجوش طبیعی و معمولی خود را از دست بدهند و یا این جنب وجوش متوقف گردد موجب بی حالی و سستی می شود تا آنجا که گمان می رود او مریض است و نیاز به درمان دارد ، حافظه را هم اگر مدتی رها کرده و او را برای یاد سپاری های مختلف بکار نبرید ، کم کم حالت پویائی خود را از دست داده و انسان احساس می کند که حافظه او کارایی لازم را ندارد .پس می توانید با رعایت اصول بهبود حافظه، میزان کارایی حافظه خود را بالا ببرید .

 نظر دهید »

آیا تقلب در امتحانات موجب تضییع حق دیگران است؟

12 دی 1394 توسط زينب شهبازي

آیا تقلب در امتحانات موجب تضییع حق دیگران است؟
بدون ترديد تقلب در امتحان يك عمل ضد اخلاقى است كه عقل نيز بر قبيح بودن آن شهادت می‏دهد و عملى كه عقلًا قبيح باشد شرعاً نيز ممنوع است. اما اين كه تقلب در امتحان حق كسى را ضايع میكند
اولًا: موجب تضييع می‏شود چه اين كه تقلب كننده به ناحق بر كسانى كه تقلب نكرده‏ اند پيشى میگيرد و به دروغ خود را با سوادتر از ديگران نشان می‏دهد و اين در موفقيت‏هاى بعدى مؤثر است.

ثانياً: ضد اخلاقى بودن يك عمل مشروط به اين نيست كه حقى را از ديگرى ضايع كند بلكه همين كه عملى مانع راه تكامل انسان باشد و عقل آن را قبيح بداند كافى است كه آن را ممنوع بدانيم و خود را براى انجام آن عمل سرزنش كنيم و اما كسى كه مصمم به ترك اين عمل باشد به نظر میرسد كه با توجه به مشكلات جبران خاص اين عمل يعنى، پس دادن نمره‏ هايى كه با تقلب به دست آورده است، راهى جز استغفار و تصميم جدى بر ترك عمل نيست و خداوند ارحم الراحمين است.

 نظر دهید »

عیدتون مبارک

06 دی 1394 توسط زينب شهبازي

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه     است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

 نظر دهید »

عیدتون مبارک

06 دی 1394 توسط زينب شهبازي

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه     است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

 نظر دهید »

آسیب شبکه های اجتماعی

02 دی 1394 توسط زينب شهبازي

ه گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از اهواز نوین، سرهنگ رحمان موسوی معاون اجتماعی نیروی انتظامی خوزستان در خصوص اقدامات پلیس برای مبارزه با جرایم سایبری اظهار کرد:پلیس فتا برای مقابله با حملات و تهدیدات سایبری متخلفان را شناسایی و به مراجع قضایی معرفی می کند.

وی افزود: تاکنون بیش از ۸۰ درصد پرونده هایی که در پلیس ناجا تشکیل شده منجر به بازیابی حق شاکیان و برخورد با متهان شده است.از سویی دیگر اداره آموزش همگانی و مشارکت عمومی ناجا اقدام به برگزاری کارگاه های آموزش های همگانی برای اقشار مختلف می کند.

سرهنگ موسوی تصریح کرد: نوجوانان و جوانان بیش از سایر گروه های سنی در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند به همین جهت ناجا برای ارتقاء سطح آگاهی ، کارگاه های آموزشی ویژه ای در مدارس، دانشگاه ها و ادارات برگزار می کند و مردم نیز از کارگاه های آموزشی استقبال خوبی کرده اند.

معاون اجتماعی نیروی انتظامی خوزستان افزود:متاسفانه قربانیان آسیب های سایبری از تمام اقشار مردم با منصب ، سن و جایگاه های مختلف اجتماعی را در بر می گیرد از این رو باید اطلاعات خود را در این زمینه افزایش دهند.

سرهنگ موسوی با اشاره به شایعه پراکنی در فضای مجازی گفت:ماموران پلیس فتا با رصد مستمر فضای مجازی، افرادی را که در شبکه های اجتماعی اقدام به انتشار تصاویر مشوش اذهان عمومی و مطالب کذب می کنند را شناسایی کرده است.

وی افزود: برخی از افراد با احضار و گرفتن تعهد آزاد و برخی دیگر بعلت حجم بالای تخلفات در حوزه امنیتی و ایجاد التهاب در جامعه به مراجع قضایی معرفی شده اند.

معاون اجتماعی نیروی انتظامی خوزستان درخصوص توصیه به کاربران شبکه های اجتماعی بیان کرد:نسبت به انتشار مطالبی که صحت آنها موثق نیست اقدام نکنند و سوژه های خبری را از منابع اصلی رسانه های رسمی پیگیری نمایند.

سرهنگ موسوی با اشاره به کاهش باندهای سرقت در اهواز اظهار کرد:پلیس ناجا در سال جاری موفقیت های مطلوبی در جهت انهدام و متلاشی ساختن باندهای سارقین در شهرستان اهواز داشته که همین امر باعث کاهش جرم در شش ماهه نخست سال ۹۴ نسبت به مشابه سال های قبل شده است.

 نظر دهید »

آثار فقر

02 دی 1394 توسط زينب شهبازي

 

علل فقر

اسلام فقر مادی را یک پدیده غیرطبیعی می داند که علت بسیاری از فقرها تنبلی و عدم پشتکار افراد است. حضرت علی(ع) می فرماید: هر کس بر رنج(ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می فرمایند: آن گاه که اشیاء جفت شوند تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند و فقر تولد یابد(میزان الحکمه 251). همچنین بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند که در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف گستره یی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور(اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقی می شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید. همچنین یکی دیگر از علل فقر ارتکاب گناه می باشد معصومان گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «همانا مومن نیت گناه می کند و از رزقش محروم می شود»(وسایل الشیعه جلد 1 ص58). امام علی علیه السلام می فرمایند: از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش ها و زخم های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد(بحارالانوار جلد7 ص350). از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت های الهی است، قرآن کریم در این باره می فرماید: خداوند قریه ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می رسید، آنان نسبت به نعمت های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است. عثمان به عیسی نقل کرده است که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می کند». ولی می بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیبا می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می شود»(وسایل الشیعه جلد 9). نکته قابل توجه در این باره، نقش تکدی در افزایش فقر است؛ امیرالمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود می کند»(حکمت 226). دیدگاه نادرست نسبت به دنیا و آخرت از علل دیگر فقر است گروهی چنان می پندارند که نیکبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگر بخواهند در جهان دیگر کامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سر برند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پرارزشی چون زهد از دنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام کرده اند. این گروه، بر خلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند. این برداشت با سخنان معصومان و سیره عملی آن ها ناسازگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر، منافاتی نمی دیدند. علی علیه السلام مکرر به این مطلب اشاره می کند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست(خطبه 223). همچنین امام می فرمایند: دنیا خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی(خطبه 203). در برخی موارد ممکن است علت فقر، تحمیلی باشد و بسیاری از افراد در فقر خود نقشی نداشته باشند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از: عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه اقتصاد جست وجو کرد؛ و عامل اصلی در بیان این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممکن است سرانجام اقتصاد کشور را فلج کند؛ بخشی از این عوامل عبارتند از:
1-توزیع ناعادلانه ثروت:

امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ماجاع فقیر الا بمامتع به غنی(حکمت 328)
2-انحصار ثروت در دست توانگران و ثروتمندان:

امام در این باره می فرمایند: «خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده؛ پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به واسطه اینکه ثروتمندان از حق آنان بهره مند شده اند. و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد.»(حکمت 328)
3-ثروت اندوزی حاکمان و والیان:

امام می فرماید: «همانا ویرانی زمین به دلیل تنگدستی مردم است، و تنگدستی مردم، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.»(خطبه 209)
4 - حبس مال(بخل ورزیدن به مال):

امام در این باره می فرماید: «از بخیل در شگفتم! به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا چون فقیران و تهیدستان زندگی می کند؛ اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه می شود.»(حکمت 123)
5- احتکار:

ازنظر امام یکی دیگر از عوامل فقر احتکار و انبار کردن کالاست که معمولاً در اوضاع نابسامان اقتصادی به سبب عواملی مانند جنگ و شیوع بیماری و… به امید بالا رفتن قیمت ها انجام می شود.
آثار فقر

از آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده ای سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. اینک به پیامدهای شوم فقر از دیدگاه امام علی(ع) می پردازیم:
1- فقر موجب نقص عقل و دین:

امام خطاب به محمدبن حنفیه می فرمایند:(حکمت 319) «فرزندم! از فقر بر تو می ترسم، از آن به خدا پناه ببر! زیرا فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد.» براساس این بیان نورانی امام، فقر آثار بسیار بدی را بر عقل و دین انسان برجا می گذارد. چنانکه در روایت دیگر می فرماید: «از دست رفتن دین، سبب نابودی امنیت است و با ترس و وحشت، زندگی مفهومی ندارد، و زوال عقل سبب زوال زندگی است و جامعه بی خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.»(حکمت 319) پس فقر خطرناک ترین بیماری است که جامعه را تهدید می کند و درصورت عدم تسریع در درمان آن، جامعه دچار اختلال و فروپاشی و در نهایت باعث از دست رفتن دین و معنویت می گردد.
2- فقر موجب ناتوانی و غربت:

امام در فرازی دیگر می فرمایند: «فقر و تهیدستی، مرد زیرک را در برهان، کند و ناتوان می سازد و انسان فقیر در شهر خود نیز غریب و بیگانه است»(حکمت 3). از کلام امام استفاده می شود که فقر قدرت و توان برخوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد، و فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به یک انسان بی اراده تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. در روایت دیگر می خوانیم «بی نیاز در غربت، وطنی است و نیازمند در وطن، غریب است»(حکمت 56) زیرا انسان بی نیاز هرجا باشد وسایل آسایش برایش فراهم است، ولی فرد نیازمند اگرچه در وطن خود به سر می برد، ولی از آنجا که فقیر است باید برای ادامه حیات خود به سوی دیگران دست نیاز دراز کند، تا بتواند زندگی خود را تأمین کند و اگر به این منوال زندگی خود را بگذراند، روزی جامعه و حتی اقوام و بستگان رهایش می کنند، در نتیجه، وطن برای او غربت می گردد.
3- فقر موجب ذلت و خواری:

امام علی از سنگینی و ذلت و خواری فقر به خدا پناه می برد، آنجا که می فرماید: «پروردگارا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم، به ستودن آن کس که کمکم می کند مبتلا گردم، و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمی بخشد آزمایش شوم، و تو در ورای همه اینها سرپرست منی که ببخشی و یا منع نمایی، و تو بر همه چیز قادری»(خطبه 225). فرمایش حضرت علی(ع)، با صراحت بر این نکته دلالت دارد که فقر و تنگدستی، آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهدو به بندگان خدا چشم امید بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد. در اینجا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و باستایش و تملق انسانی دیگر عزت نفس و کرامت والای انسانی به پایین ترین حد سقوط می کند و در این مرحله است که می توان گفت انسان هیچ ندارد، و هیچ نیست، چرا که ماهیت انسانی اش را که فرشتگان در مقابلش سجده کردند، از دست داده است. او در حقیقت از دیدگان دیگران فراموش می شود. الامام علی(ع): «الفقر ینسی» فقر انسان را به فراموشی می سپارد.

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، موجب تشویش و اضطراب می شود، انسان را می آزارد و پیوسته جان و دلش را به خود مشغول می سازد و تشویش و اندوه حاصل از آن، آرامش روحی وی را بر هم می زند. امام علی(ع): به راستی که فقر، اندوه آور است(غررالحکم جلد 2).
4- فقر زمینه ساز فساد اداری:

امام در نامه بسیار ارزشمند خود به مالک اشتر مطالبی را در مورد قضات و کارگزاران بیان می دارند که از مفهوم آنها می توان این گونه استفاده نمود که نپرداختن حقوق کافی به کارگزاران، موجب نیاز آنها به مردم و در نتیجه باعث رشوه خواری و فساد اداری می گردد: «با جدیت هرچه بیشتر قضاوتهای قاضی خویش را بررسی کن، و در بذل و بخشش مال به او سفره سخاوتت را بگستر، آنچنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازی به مردم پیدا نکند.» و در جای دیگر می فرماید: «سپس حقوق کافی به آنها بده! زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند، و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»(نامه 53). از بخشی از این فرمایش چنین برمی آید که اگر کارمندان با وجود تأمین نیاز، خیانت کنند باید آنان را سرزنش کرد در غیر این صورت، سرزنش آنان سودی ندارد. در بسیاری از متون دیگر نیز حضرت علی(ع) دستور می دهد که باید زندگی کارمندان دولت تأمین باشد.
5- فقر باعث ضعف عقیده می شود:

خداوند در آیه 16 سوره فجر، یکی از آثار فقر و تهیدستی را تغییر فضای تفکری بشر از مسیر درست معرفی می کند؛ زیرا فقر و تهیدستی، زمینه ساز بدگمانی به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه نسبت به اوست. براین اساس گفته شده است: کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که فقر به کفر منجر شود.(بحارالانوار، ج 72، ص 29) فقر باعث درخواست فقیر از دیگر همنوعان می گردد. فقیر روزی خود را از دیگران درخواست می کند، در حالی که روزی دهنده خداوند است و باید از خداوند درخواست کرد. بنابراین، فقیر به جای خداوند، دیگران را رازق می پندارد و گمان می کند دیگران می توانند به او روزی دهند، هرچند خداوند آن را معین نکرده باشد.
6- فقر زمینه ساز بی عفتی:

فقر مادی همچنین زمینه بی عفتی مردان و زنان را سبب می شود. خداوند در قرآن کریم به این تاثیر نامطلوب و بد فقر مادی اشاره می کند و می فرماید که زنان و مردان غیرمتاهل که فقیر و فاقد امکانات ازدواج هستند بیشتر از دیگران در معرض بی عفتی و آلودگی ها و فسادهای جنسی هستند. همچنین امیرمؤمنان علی(ع) درباره تاثیر بسیار بد فقر در زندگی بشر می فرماید: «الفقر الموت الاکبر؛ فقر، مرگ بزرگ است.(حکمت 163) به این معنا که مرگ هر چند سخت و بد باشد، هیچ مرگی چون فقر نیست که آدمی زنده مرده می باشد و مرگ بر او آسانتر از این زندگی است که در فقر و بینوایی در آن قرار گرفته است.

7- فقر موجب جهل می شود: حقیقت این است که در حالت عادی، شکل گیری باور درست دینی، دست کم نیازمند سواد و آموزش است، در حالی که بسیاری از فقرا از تحصیل این نعمت ابتدایی و اساسی محرومند. برای رشد فکر و اندیشه باید بسیاری از تسهیلات فراهم شود.
8- فقر موجب ناامیدی می شود:

یکی از پیامدهای بسیار مخرب فقر، ایجاد ناامیدی در فقر است. در متون دینی بر اهمیت داشتن امید تاکید فراوان شده است. زیرا امید بال پرواز فرد به سوی ترقی، بالندگی و شکوفایی است. فقر و تنگدستی، بیچارگی و درماندگی زمینه ساز یأس و نومیدی از خدا و پناهنده شدن به غیر او. پس نومیدی به عنوان یک اثر فقر مطرح است و از سوی دیگر، نومیدی یکی از عوامل شرک و کفر است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:(یوسف: 87) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. بنابراین، می توان گفت: فقر موجب ناامیدی و ناامیدی موجب بی دینی و کفر می گردد.
9-فقر و انحراف اخلاقی:

زشتی اخلاق یعنی دچار دنائت طبع و صفات پست نفسانی شدن و نیز انجام رفتارهایی که از این صفات سرچشمه گرفته اند. حضرت علی علیه السلام نیز به صورت مکرر فرموده است فقر باعث کارهای زشت می شود. «العسر یشین الاخلاق» تنگدستی اخلاق را زشت می کند(غرر الحکم جلد 2) «المسکنه مفتاح البوس»؛ ناداری کلید نکبت است(بحارالانوار جلد 87) امام علی(ع) همچنین در توصیه ای به امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: انسانی را که طلب روزی خود می کند ملامت مکن؛ چه هر کس روزی خود و خانواده خود را نداشته باشد، خطاهایش فزون می گردد به هر حال، روایات مزبور با لحن قاطع این حقیقت را اعلام می کنندکه فقر بر رفتار و خصوصیات اخلاقی فرد تاثیر بسیار منفی دارد.
10- فقدان منزلت اجتماعی:

در بعضی از روایات بر این نکته تاکید شده است که فقر موجب حقارت می گردد. حضرت علی(ع) می فرماید: «الفقر یخرس الفطن عن حجته»؛ فقیر از بیان دلیلش عاجز است(حکمت 3). حضرت علی(ع) همچنین خطاب به فرزند خود می فرماید: پسرم! کلام فقیر شنیده نمی شود و مقام او شناخته نمی گردد. آن حضرت در چند فرمایش جداگانه می فرماید: هر کس فقیر باشد از مقام و موقعیتی برخوردار نیست و کوچک و خوار شمرده می شود. محرومیت باعث خواری است.
11- فقر و انزوای سیاسی:

انسان های فقیر، معمولا در مراکز قدرت جایگاهی ندارند، چرا که برای شرکت در رقابت های سیاسی؛ توان مالی نداشته و نفوذ و تاثیر چندانی در میان توده های مردم نمی توانند داشته باشند. امام علی(ع): الفقیر حقیر لایسمع کلامه و لا یعرف مقامه [فقیر در چشم مردم] بی مقدار است؛ نه سخنش شنیده می شود و نه جایگاهش شناخته می شود(حکمت 44).
راه های پیشگیری از فقر

به طور کلی شیوه اصولی برخورد با هر مشکلی بستن راه پدید آمدن آن است. در مبارزه با مشکل فقر نیز اجرای سیاست هایی برای از بین بردن زمینه های پیدایش آن مهم ترین گام به شمار می آید. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. مهم ترین راه های پیشگیری از فقر عبارتند از:
1-صدقه دادن:

امام علیه السلام می فرماید: اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه؛ هر گاه تنگدست شدید با دادن صدقه با خدای تعالی سودا کنید(کلمات قصار 250) صدقه ای که فقیر می پردازد از دردهایش می کاهد زیرا این کار به او می فهماند که کسانی فقیرتر و ضعیف تر از او نیز هستند. فرمایش امام است که فرمود: استنزلوا الرزق بالصدقه روزی را به صدقه دادن فرود آورید(کلمات قصار 132) زیرا هر کس مالی را در راه خدا می بخشد هرچند اندک باشد خدای تعالی پاداش او را فراوان خواهد داد.
2- امانتداری

امانتداری راه دیگر پیشگیری از فقر است، امانتداری ارزشی حیاتی است که اعتماد متقابل را در جامعه ریشه دار می کند و دارای ارزش اقتصادی نیز هست انسان امانتدار در جامعه محبوب است و همه دوست دارند در کارها با او مشارکت داشته باشند زیرا هیچ گاه به مال و ناموسشان خیانت نمی کند امام علی(ع) می فرماید: اداء الامانه مفتاح الرزق؛ امانتداری کلید روزی است(شرح نهج البلاغه: 318/20 ح 650) و نیز می فرماید و الامانه تجر الرزق و الخیانه تجر الفقر. امانتداری روزی به دنبال دارد و خیانت مایه فقر و تنگدستی است(تحف العقول: 255) به راستی امانتداری کلیه روزی است زیرا هرکس که امانتدار نباشد درهای زندگی به رویش گشوده نمی شود و از همه جا طرد خواهد شد.
3- پرهیزگاری و استغفار:

انسان با گناهی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد(شرح نهج البلاغه: 259/20 ح 33) و انسان تنها با استغفار و توبه می تواند از این بند آزاد گردد. امام علی علیه السلام می فرماید: و خداوند استغفار(آمرزش خواستن) را سبب فراوانی روزی قرار داده است(خطبه ها 143).
4- فروتنی و اخلاق پسندیده:

سعه الاخلاق کیمیاء الارزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخلاقی است.(شرح نهج البلاغه: 339/20 ح 884). یعنی خویها و خصلتها باعث فراخی روزی گردد و یا به اعتبار این که سبب دوستی مردم گردد به صاحب آن و این که رعایت امانت او کنند و رغبت در معامله با او کنند اگر از اهل معامله باشد.
5- محکم کاری و درستی کار:

یکی دیگر از اسباب ثروتمندی و کسب روزی محکم کاری و درستی کار است زیرا کالای خوب مشتری را جذب می کند درحالی که کار سطحی و بی دقتی هیچ گاه مشتری پیدا نمی کند و حتی کسی به آن نزدیک نمی شود اگر انسان شهرت خوب کسب کند مورد اعتماد تاجر و مشتری واقع شود امام علی علیه السلام می فرماید: من قصر فی العمل أبتلی بالهم؛ کسی که در عمل کوتاهی کند به اندوه دچار گردد.(کلمات قصار: 112)
6- مهاجرت و سفر:

گاهی برای انسان به دلایلی دشوار است که در یک جا کار کند لذا در این صورت باید به جای دیگر برود تا در آنجا گشایش و راحتی ببیند «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا وسعه» هرکس که در راه خدا مهاجرت کند در روی زمین برخورداری های بسیار و گشایش خواهد یافت(سوره نساء: آیه 100). همچنین امام علی(ع) در جهت پیشگیری از فقر سفارشهای اخلاقی به فقرا فرمودند که از جمله: قناعت، صبر و تحمل، استقامت و پایداری، عفت و پاکدامنی، نکوهش و مذمت دنیا، توصیه نموده اند.
راه های درمان فقر:

1- اقداماتی که فرد باید انجام دهد(وظایف فرد)

2 - اقداماتی که جامعه باید به صورت یک مجموعه انجام دهد(وظایف جامعه)

3 - اقدماتی که دولت باید انجام دهد(وظایف دولت)
اول: وظایف فرد:

کسب علم- کسب تجربه- کار- تدبیر و چاره اندیشی- غنیمت شمردن فرصتها- بخشش مستمر پرداخت زکات.
دوم: وظایف جامعه:

همیاری اجتماعی- ایجاد روحیه تعاون و همکاری- نظارت بر کار دولت
سوم: وظایف دولت:

تأمین اجتماعی- نظارت بر بازار- نظارت بر مالکیت؛بنابراین در اجتماع فقیر و گرسنه و گرفتار ضعف اقتصادی ناچاراً انحطاط ادبی و اخلاقی سراسر آن را فراخواهد گرفت در چنین اجتماعی دیگر نه امید خیر و پیشرفتی می رود و نه احساس امنیتی می شود و نه از جرایم و جنایات خاطرها آسوده می گردد و نه از فضل و کمال و اکتشاف در آن اثری دیده می شود و نه چنین اجتماعی از دین بهره ای می برد و نه این گونه اجتماعی به درد دین می خورد زیرا انسان استعداد مرده و بی اثر به چه درد دین می خورد یا اینکه دین به چه درد او می خورد؟

اسلام هم از فردی که زندگیش تیره گشته چه بهره خواهد برد. نه تنها اسلام از چنین فردی نفع نخواهد برد بلکه در بسیاری جاها چنین شخصی مضربه حال اسلام و مایه سرافکندگی خود و دین است. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. پس در مبارزه با مشکل فقر بر مسئولان نظام واجب است تا با اجرای سیاست های مناسب، برای از بین بردن زمینه های پیدایش فقر گام های مؤثری بردارند.
ارسال نظر
نویسنده
متن
کانال رسمی پایگاه حوزه نت در تلگرام
سامانه دسترسی از دور نور (سداد نور)
بزرگترین بانک هوشمند مجلات و نشریات تخصصی علوم انسانی و اسلامی
سامانه مشابهت یاب متون سمیم نور
کتابخانه دیجیتال نور
پایگاه احادیث نور-جامع الاحادیث

 نظر دهید »

از بین بردن فقر

02 دی 1394 توسط زينب شهبازي

در فرهنگ دين اسلامي، پديده‌ وقف درست در برابر فقر قرار دارد و وقف از جمله عوامل اثرگذار در فقرزدايي است و با گسترش آن، ميزان فقر و محروميت در جامعه كاهش مي‌يابد؛ زيرا وقف يكي از راه‌هاي كنترل تراكم ثروت به شمار مي‌آيد.

 نظر دهید »

شبکه های اجتماعی اینترنتی در دنیا

28 آذر 1394 توسط زينب شهبازي

 

 


شبکه‌های اجتماعی اینترنتی در دنیا

استفاده از خدمات شبکه‌های اجتماعی، روزبه‌روز محبوبیت بیشتری پیدا می‌کند. هم‌اکنون سایت‌های شبکه‌های اجتماعی، بعد از پرتال‌های بزرگی مثل یاهو یا ام‌اس‌ان موتورهای جستجو مثل گوگل، تبدیل به پراستفاده‌ترین خدمت اینترنتی شده‌اند.

خیلی از نهادهای مختلف جهانی و اینترنتی با اهداف گوناگون که مهم‌ترین آنها تجاری و تبلیغاتی است، دست به‌راه‌اندازی شبکه‌های اجتماعی زده یا درصدد خرید سهام مهم‌ترین شبکه‌های اجتماعی دنیا هستند؛ مثل رقابت اخیر گوگل و مایکروسافت برسر سایت مای‌اسپیس و فیس‌بوک.

در رقابت مای‌اسپیس، پرکاربرترین سایت شبکه اجتماعی دنیا گوگل و در رقابت برسر فیس‌بوک، مایکروسافت برنده‌شد. ضمن اینکه یاهو هم بعد از راه‌اندازی نه‌چندان موفق «۳۶۰درجه»، به دنبال راه‌اندازی یک شبکه اجتماعی دیگر به‌اسم «مش» است.

ناسا هم برای جذب جوانان علاقه‌مند به موضوعات هوافضا، یک شبکه اجتماعی را بر پایه استانداردهای نسل آینده وب و تنظیمات سایت خود راه‌اندازی کرد.

این شبکه اجتماعی جدید که مای ناسا نام دارد، بخش‌های بسیار پیشرفته‌ای دارد که کاربران می‌توانند از طریق آنها تصاویر و تفکرات خود را دربارهٔ موضوعات فضایی با سایر کاربران به‌اشتراک بگذارند. مای ناسا یک نمونه بسیار اصلی از شبکه‌های اجتماعی است و یک محیط مجازی را می‌سازد که در آن کاربران می‌توانند تمام موضوعات و مقولات مورد نظر و شخصی خود را جمع‌آوری کنند.

کاربران می‌توانند در این شبکه اجتماعی جدید برای خود وبلاگ درست کنند و از وبلاگ‌هایی نظیر وبلاگ یکی از مدیران ناسا که روایت بسیار شگفت‌انگیزی را از ماموریت‌های فضایی خود نقل کرده‌است، استفاده کنند.

شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص آن‌هایی که کاربردهای معمولی و غیرتجاری دارند، مکان‌هایی در دنیای مجازی هستند که مردم خود را به‌طور خلاصه معرفی می‌کنند و امکان برقراری ارتباط بین خود و همفکرانشان را در زمینه‌های مختلف مورد علاقه فراهم می‌کنند. البته در بعضی از این موارد مثل مای‌ناسا سمت و سوی اصلی این علایق (فضا) مشخص است.

به نظر می‌رسد شبکه‌های اجتماعی در اینترنت، در آینده بیش از این هم اهمیت پیدا می‌کند. این شبکه‌ها هم‌اکنون هم روزبه‌روز محبوب‌تر می‌شوند. با شبکه‌های اجتماعی، دیگر افراد برای پیداکردن همفکران خود در موارد گوناگون تنها نیستند؛ یک دوست آرژانتینی برای تحلیل بازی‌های بوکاجونیورز، یک دوست سوئدی برای صحبت در مورد فناوری اطلاعات، یک دوست فرانسوی برای صحبت در مورد فیلم‌های سینمای مستقل یا یک دوست مصری برای بحث در مورد مسائل خاورمیانه.

مسلماً در دنیای حقیقی هیچ‌گاه افراد علاقه‌مند، موضوعات موردعلاقه خود را به این گستردگی نمی‌یافتند. این دلیل و شاید دلایل مشابه این، سرویس‌های شبکه‌های اجتماعی را به یکی از مهم‌ترین ارکان اینترنت در دو، سه سال اخیر تبدیل کرده‌است.

 نظر دهید »

از فضای مجازی چه میدانیم

28 آذر 1394 توسط زينب شهبازي

 

فضای مجازی مجال شکل‌گیری اجتماعات جدید از کاربران را فراهم می‌کند. از زمان تونیس (Tonnies) و تلاش او برای تعریف دو گونه تجمع انسانی یعنی «اجتماع» در مقابل «جامعه» (گزلشافت و گمنشافت) به بعد همه متفکران علوم اجتماعی و فرهنگی «رو در رو بودن»، «محدودیت تعداد»، و «ابتناء بر روابط عاطفی و نه روابط عقلانی را از خصائص بنیانی» اجتماع” عنوان کرده‌اند.

هر چند روابط کاربران فضای مجازی رابطه‌ای با واسطه‌است و نه رو در رو، بسیاری از مطالعه کنندگان اینترنت تمایل دارند از اصطلاح «اجتماع» برای اشاره به جمع کاربران استفاده کنند.

در این میان تلاش‌های متعددی در حال انجام است تا حوزه و دامنه معنایی کاربردهای جدید این اصطلاح را برای اشاره به تجمعات کاربران فضای مجازی، روشن سازد. ازجمله می‌توان به تلاش‌های خانم شلینی ونچرلی اشاره کرد.

نظرات ونچرلی در سایت USINFO ارائه شده‌است. او به شبکه‌ها و سازمان‌های رسمی که به سامان بخشیدن به روابط و مقررات ارتباطاتی در فضای مجازی اشتغال دارند می‌پردازد و در ادامه به موضوع اجتماعات کاربران و خصوصیت‌های آنها اشاره می‌کند.

شبکه‌های اجتماعی برپایه اینترنت از قبیل فیس‌بوک در بین جوانان آمریکایی محبوبیت به سزایی کسب کرده‌اند. این شبکه‌های اجتماعی درعین حال که فضاهایی هستند که درآنها افراد دوستان جدیدی پیدا می‌کنند و یا دوستان قدیمی خود را در جریان تغییرات زندگی شان قرار می‌دهند، مکان‌هایی برای تبادل نظر هستند که در آنها جوانان عقاید و نظرات خود را با هم به اشتراک می‌گذارند.

این قابلیت که یک جوان بتواند با امثال خود در کشورهای دیگر جهان ارتباط برقرار کند باعث می‌شود تا این شبکه‌ها به مکانی تبدیل شوند که در آنها ایده‌های جدید معرفی می‌شوند و مورد بحث قرار می‌گیرند.

 نظر دهید »

نقش اخلاق در سیره عملی رسول اکرم(ص)

28 آذر 1394 توسط زينب شهبازي

 

 

نقش اخلاق در سیره عملی پیامبر اسلام (ص)

یکی از شاخصه های پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدی بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به سزایی داشت: 1- اخلاق پیامبر (ص) 2- شمشیر و مجاهدات حضرت علی (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س) در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) در پیشرفت اسلام و جذب دل ها تصریح شده است، آن جا که می خوانیم: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر; ای رسول ما! به خاطر لطف ورحمتی که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته ای، و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند، پس آن ها را ببخش، و برای آن ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن ها مشورت فرما.» از این آیه استفاده می شود که: 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهی است، کسانی که نرمش ندارند،از این موهبت الهی محرومند; 2- افراد سنگ دل و سخت گیر نمی توانند مردم داری کنند، و به جذب نیروهای انسانی بپردازند; 3- رهبری و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست شکست خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت های نیک و پیوند دهنده است که موجب انسجام می گردد.

پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش های اخلاقی را بسیار ارج می نهاد، خود در سیره عملی اش مجسمه فضایل اخلاقی و ارزش های والای انسانی بود، او در همه ابعاد زندگی با چهره ای شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد می کرد. به عنوان مثال، در تاریخ آمده است:در سال نهم هجرت هنگامی که قبیله سرکش طی بر اثر حمله قهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدی بن حاتم که از سرشناسان این قبیله بود به شام گریخت، ولی خواهر او که «سفانه » نام داشت به اسارت سپاه اسلام درآمد. سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک در مسجد در خانه ای جای دادند، روزی رسول خدا (ص) از آن اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یامحمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلی عنی، و لا تشمت بی احیاء العرب، فان ابی کان یفک العانی، و یحفظ الجار، و یطعم الطعام، و یفشی السلام، و یعین علی نوائب الدهر; ای محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدی) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانی مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویی قبیله های عرب ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان را آزاد می ساخت، از همسایگان نگهبانی می نمود، و به مردم غذامی رسانید، و آشکارا سلام می کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم را یاری می نمود.» پیامبر اکرم (ص) که به ارزش های اخلاقی، احترام شایان می نمود، به سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; ای دختر! این ویژگی هایی که برشمردی، از صفات مؤمنان راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرار می دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به پاس احترامی که پدرش به ارزش های اخلاقی می نمود، آزاد سازید.» آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به شام نزد برادرش رهسپار کرد.

نمونه هایی از اخلاق پیامبر (ص)

در سیره عملی پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره ای از اقیانوس عظیم حسن خلق آن حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلی خلق عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری » به این مطلب اشاره فرموده است، نظر شما را به چند نمونه از آن ها جلب می کنیم: 1- عدی بن حاتم می گوید: «هنگامی که خواهرم سفانه به اسارت سپاه اسلام درآمد و من به سوی شام گریختم، پس از مدتی خواهرم با کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این که گریخته ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهی کردم، پس از چند روزی از او که بانویی خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدی؟» گفت: «سوگند به خدا او را رادمردی شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندی که در این صورت به جهانی از عزت و عظمت پیوسته ای ». با خود گفتم به راستی که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستی؟ عرض کردم عدی بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به سوی خانه اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه می برد،بانویی سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتی طولانی در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایی فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.» سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایی گرمی نمود، زیراندازی که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روی آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روی زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبی از دینم را که راز پوشیده بود بیان فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهی دارد، و فهمیدم که پیامبر مرسل می باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانی هایش مراشیفته اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»

2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت رخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعی از یهودیان به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکی از اسیران، صفیه دختر حی بن اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشی، صفیه را به همراه زنی دیگر به اسارت گرفت و آن ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولی هنگام آوردن آن ها اصول اخلاقی رارعایت نکرد، و آن ها را از کنار جنازه های کشته شدگان یهود حرکت داد، صفیه وقتی که پیکرهای پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت گریه کرد. هنگامی که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده ای و این گونه خاک آلود و افسرده هستی؟! » صفیه ماجرای عبورش از کنارجنازه ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانی و خلاف اخلاق اسلامی بلال حبشی ناراحت شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود:«ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین علی قتلی رجالهما; ای بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته که آن ها را از کنار کشته شدگانشان عبور می دهی؟! چرابی رحمی کردی؟» جالب این که پیامبر اکرم (ص) برای جبران رنج ها و ناراحتی های صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتی های اورا به طور کلی از قلبش زدود.

3- در ماجرای جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعی پیامبر (ص) بود، با جمعی از دودمانش به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامی که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت های او و مادرش در دوران شیرخوارگی، احترام و محبت شایانی به شیماء کرد. پیش روی اوبرخاست و عبای خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روی آن نشانید، و با مهربانی مخصوصی از او احوال پرسی کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستی که در روزگار شیرخوارگی به من محبت کردی…» (با این که از آن زمان حدود شصت سال گذشته بود)شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه اش را آزادسازد، پیامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودم را بخشیدم، و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد می کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند. شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به پیروی از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.» سیره نویس معروف ابن هشام می نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهی باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگی کن، و اگر دوست داری تو را از نعمت ها بهره مند می سازم و به سلامتی به سوی قوم خود بازگرد؟» شیماء گفت: می خواهم به سوی قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگی خودادامه دادند.

4- مهربانی و اخلاق نیکوی پیامبر (ص) در حدی بود که امام صادق (ع)فرمود:روزی رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت خواند، مردم بسیاری به او اقتدا کردند، ولی آن ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمی پرسیدند، به راستی چه حادثه مهمی رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف مستحبات) به پایان بردی؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبی; آیا شما صدای گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکی در چند قدمی محل نمازگزاران گریه می کرده، و کسی نبود که او را آرام کند، صدای گریه او دل مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.

5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملی ازجمله جاذبه های اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستی از یهودیان به نام «زید بن شعبه » داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت می کرد، و عظمت محتوای اسلام را برای او شرح می داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولی زید هم چنان بر یهودی بودن خود پافشاری می کرد و مسلمان نمی شد، عبدالله می گوید: روزی به مسجدالنبی رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه ام نشسته بودم و کتاب آسمانی تورات را می خواندم، وقتی که به آیاتی که در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف اندیشی آن را خواندم و ویژگی های محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او دارای آن ویژگی ها که یکی از آنها«حلم و خویشتن داری » بود هست یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگی ها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگی مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگی حلم و خویشتن داری او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلان هرچه به او جفا کنند، از او جز حلم و خویشتن داری نبینند.» روزی برای یافتن این نشانه از وجود آن حضرت، روانه مسجد شدم،دیدم عرب بادیه نشینی سوار بر شتر به آنجا آمد، وقتی که محمد (ص) را دید، پیاده شد و گفت: «من از میان فلان قبیله به اینجا آمده ام، خشکسالی و قحطی باعث شده که همه گرفتار فقر وناداری شده ایم، مردم آن قبیله مسلمان هستند، و آهی در بساطندارند، وضع ناهنجار خود را به شما عرضه می کنند، و امید آن رادارند که به آنها احسان کنی.» محمد (ص) به حضرت علی (ع)فرمود:آیا از فلان وجوه چیزی نزد تو مانده است؟ حضرت علی (ع) گفت: نه،پیامبر (ص) حیران و غمگین شد، همان دم من به محضرش رفتم عرض کردم ای رسول خدا! اگر بخواهی با تو خرید و فروش سلف کنم،اکنون فلان مبلغ به تو می دهم تا هنگام فصل محصول، فلان مقدارخرما به من بدهی، آن حضرت پیشنهاد مرا پذیرفت، و معامله راانجام داد، پول را از من گرفت و به آن عرب بادیه نشین داد، من هم چنان در انتظار بودم تا این که هفت روز به فصل چیدن خرمامانده بود، در این ایام روزی به صحرا رفتم، در آنجا محمد (ص)را دیدم که در مراسم تشییع جنازه شخصی حرکت می کرد، سپس درسایه درختی نشست و هر کدام از یارانش در گوشه ای نشستند، من گستاخانه نزد آن حضرت رفتم، و گریبانش را گرفتم و گفتم:«ای پسر ابو طالب! من شما را خوب می شناسم که مال مردم رامی گیرید و در بازگرداندن آن کوتاهی و سستی می کنید، آیا می دانی که چند روزی به آخر مدت مهلت بیشتر نمانده است؟» من با کمال بی پروایی این گونه جاهلانه با آن حضرت رفتار کردم (با این که چند روزی به آخر مدت مهلت باقی مانده بود) ناگاه از پشت سر آن حضرت، صدای خشنی شنیدم، عمر بن خطاب را دیدم که شمشیرش را ازنیام برکشیده، به من رو کرد و گفت: «ای سگ! دور باش.» عمرخواست با شمشیر به من حمله کند، محمد (ص) از او جلوگیری کرد وفرمود:«نیازی به این گونه پرخاش گری نیست، باید او (زید) را به حلم و حوصله سفارش کرد، آن گاه به عمر فرمود: «برو از فلان خرمافلان مقدار به زید بده.» عمر مرا همراه خود برد و حق مرا داد،به علاوه بیست پیمانه دیگر اضافه بر حقم به من خرما داد. گفتم: این زیادی چیست؟ گفت: چه کنم حلم محمد (ص) موجب آن شده است، چون تو از نهیب وفریاد خشن من آزرده شدی، محمد (ص) به من دستور داد این زیادی را به تو دهم، تا از تو دلجویی شود، و خوشنودی تو به دست آید. هنگامی که آن اخلاق نیک و حلم عظیم محمد (ص) را دیدم مجذوب اسلام و اخلاق زیبای محمد (ص) شدم، و گواهی به یکتایی خدا، و رسالت محمد (ص) دادم و در صف مسلمانان درآمدم.

این ها چند نمونه از سلوک اخلاقی پیامبر اسلام (ص) بود، که هرکدام چون آیینه ای شفاف ما را به تماشای جمال زیبای اخلاق نیک آن حضرت دعوت می کند، و یکی از راز و رمزهای مهم پیشرفت اسلام در صدر اسلام را که بسیار چشمگیر بود، به ما نشان می دهد. در فرازی از گفتار حضرت علی (ع) در شان اخلاق پیامبر (ص) چنین آمده:«رفتار پیامبر (ص) با همنشینانش چنین بود که دائما خوش رو،خندان، نرم و ملایم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان،عیبجو و مدیحه گر نبود، هیچ کس از او مایوس نمی شد، و هر کس به در خانه او می آمد، نومید باز نمی گشت، سه چیز را از خود دورکرده بود; مجادله در سخن، پرگویی، و دخالت در کاری که به اومربوط نبود، او کسی را مذمت نمی کرد، و از لغزش های پنهانی مردم جستجو نمی نمود، جز در مواردی که ثواب الهی دارد سخن نمی گفت،در موقع سخن گفتن به قدری گفتارش نفوذ داشت که همه سکوت نموده و سراپا گوش می شدند…. »

فرا رسیدن ماتم جانسوز رحلت کامل ترین انسان، حضرت ختمی مرتبت و شهادت سبط اکبرش حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را در این روز و هم چنین شهادت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را درآخر این ماه به فرزند دلبندش حضرت ولی الله الاعظم ارواحنافداه، مقام معظم رهبری و به جهان بشریت، و مسلمانان دنیا وشیعیان و به ویژه امت پاسدار اسلام و پیروان اهل بیت عصمت وطهارت تسلیت عرض می کنیم به این امید که ان شاء الله پیروی ازثقلین را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم تا پیامبر و خدای پیامبراز ما خشنود و به شفاعت آن ذوات پاک در روز «وا نفسا» نایل آییم.

(محمدی اشتهاردی، محمد، پاسدار اسلام، ش 210، ص 30)
نمونه ای اخلاق نبوی

یکی از عوامل گسترش و حفظ اسلام، حسن خلق و روش مهرآمیز پیامبر اعظم(ص) بود. از همین رو افراد در برابر خلق عظیم رسول الله(ص) آن­چنان عوض می­شدند که تعصبات و عادات چندین ساله­ی جاهلیت را کنار گذاشته و در مسیر هدایت قرار می­گرفتند.

روزی رسول خدا(ص) و یارانش در جوار یکی از کوه­های مدینه نشسته بودند. امام حسن7 نیز در آغوش پیامبر(ص) بود. در این هنگام مردی بیابانگرد به سوی حضرت آمد و با لحنی تند و زننده خطاب کرد: ای محمد! آن­گاه که تو را ندیده بودم از تو … و اکنون که دیدمت … بیشتر شد. اصحاب از این سخن به خشم آمدند و قصد تنبیه او را داشتند. رسول خدا(ص) با اشاره دست آنان را بازداشت و صبورانه لبخند زد و فرمود: آرام باشید.

مرد بیابانگرد از پیامبر(ص) خواست تا بر پیامبری خود دلیل و برهان بیاورد. رسول خدا(ص) فرمود: اگر دوست داری یکی از اعضای پیکرم تو را از دلیلم خبر دهد.، مرد بیابانگرد قبول کرد. پیامبر(ص) از امام حسن7 خواست تا سخن بگوید. بیابانگرد از روی تمسخر خندید و گفت: خودش نمی­تواند دلیل بیاورد، بچه­ای را به پا داشته تا سخن بگوید.، پیامبر(ص) فرمود: آنچه را که تو می­خواهی او می­داند؛ دراین هنگام امام حسن7 رو به مرد بیابانگرد نمود و ماجرای سفر او را مو به مو برایش شرح داد و به او خبر داد که چگونه او و قومش برای قتل پیامبر توطئه کردند و او برای پیدا کردن پیامبر(ص) و عملی کردن توطئه چه رنج­هایی را در راه تحمل کرده است. مرد بیابانگرد که اسرار خود را از زبان کودکی خردسال می­شنید، سخت تعجب کرد و گفت: این خود دلیلی است بر حقانیت محمد و آسمانی بودن پیامبری او، سپس اندکی تأمّل کرد و راه حق را برگزید و آیاتی از قرآن را نزد پیامبر(ص) فرا گرفت. سپس به سوی قوم خود رفت و پس از مدتی با گروهی از افراد قبیله خود خدمت پیامبر آمد. آنان نیز به رسول خدا(ص) ایمان آوردند و مسلمان شدند. (بحارالانوار، ج 43، ص 333)
رفتار پیامبر با کودکان
با کودک، کودکانه باید رفتار کرد

کودک به دلیل نزدیک بودن به مبدأ فطرت و داشتن ذهن و دلی پاک و بی آلایش، زمینه بسیار مناسبی را برای تربیت پذیری دارد. او هدیه ای است الهی که با سرشت ساده و زلال خویش پا به جهان هستی گذاشته و از هر گونه زشتی و ناپاکی به دور است و این، والدین و مربیان کودک هستند که با تربیت نادرست خویش، مسیر فطرت پاک و الهی او را منحرف می سازند. بنابراین، در برخورد باکودک باید ویژگی های ذاتی او را در نظر گرفت. مهربانی، نوازش و انس با کودک، نقش مهمی در تربیت و شکوفایی استعدادهای نهفته او دارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره از روی محبت و تواضع، با بچه ها رفتار می کرد. ایشان به استعدادهای فطری آنها توجه داشت و از رنجش و ناراحتی شان سخت آرزده خاطر می شد. در هم نشینی با کودکان، خود را همسان آنان می پنداشت و با آنها سرگرم بازی می شد و به دیگران نیز سفارش می کرد: «مَن کانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ کسی که نزد او کودکی است، باید کودکانه رفتار کند».

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، حسنین علیهماالسلام را بر دوش خود سوار می کرد و به آنها می فرمود: «خوب مرکبی دارید و شما هم خوب سوارکارانی هستید.» آن حضرت حتی در حضور جمع، خود را هم پایه کودکان قرار می داد و با آنان انس می گرفت. همچنین به یاران خود می فرمود: «با کودکان مأنوس شوید و آنان را در آغوش بگیرید.» کودکانی نیز که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، آنان را به دوش می گرفت، به این امر افتخار می کردند.
رعایت حال کودکان حتی در نماز

گاهی خردسالان هنگام نماز خواندن والدینشان، از طولانی شدن نماز آنها، به سبب گرسنگی یا تنهایی، بی تابی می کنند. در این شرایط، پدر و مادر با به کارگیری سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت معصوم علیهم السلام باید بکوشند تا هیچ گاه از یاد خدا غافل نمانند و در ادای فریضه سستی نورزند. در کنار آن، برای اینکه به خواسته ها و نیازهای کودک نیز اهمیت دهند بهتر است تا حد امکان، نمازشان را کوتاه تر بخوانند.

پیامبر گرامی اسلام، نماز ظهر را با مردم به جماعت برگزار و دو رکعت آخر آن را به سرعت تمام کرد. پس از نماز، مردم گفتند: «یا رسول اللّه ! آیا در نماز حادثه ای رخ داد؟» حضرت فرمود: «چرا می پرسید؟» گفتند: «دو رکعت آخر نماز را با سرعت خواندید.» فرمود: «مگر صدای گریه و فریاد کودک را نشنیدید؟»

از امام حسن صلی الله علیه و آله یا جابربن عبداللّه نقل شده است که نماز را در محضر رسول اللّه صلی الله علیه و آله خواندم. همین که آن حضرت سلام داد، به ما فرمود: «صبر کنید، کوزه ای با مقداری حلواست.» آن گاه برای تقسیم آن از جا بلند شد و به هر کس مقداری حلوا می داد تا اینکه به من رسید. من کودک بودم. آن حضرت انگشتی حلوا به من خوراند، سپس فرمود: «باز هم بدهم؟» گفتم: آری! آن حضرت انگشتی دیگر به خاطر خردسال بودنم به من خوراند.

چنین رفتارهای ناب مذهبی سبب می شود بذرهای ایمان از همان طفولیت در دل فرزندان کاشته شود و خاطراتی شیرین و زیبا از این دوران به یاد داشته باشند.
شاد کردن کودکان

یکی از آموزه های مهم اسلام، مهرورزی و نشاط بخشی به کودکان است. بازی کردن پدر و مادر با کودک، خریدن پوشاک زیبا و مناسب، قصه گفتن هنگام خواب یا دادن هدیه، فرزند را شاد و خوشحال می سازد.

روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای نماز به مسجد می رفت. در راه، گروهی از کودکان انصار بازی می کردند که تا آن حضرت را دیدند، دور او جمع شدند و به دامن او آویختند به گمان اینکه چون آن حضرت همواره حسن و حسین علیهماالسلام را بر دوش خود می گرفت، این بار آنها را نیز به دوش بگیرد. پیامبر از یک سو نمی خواست آنها را برنجاند و از سویی دیگر مردم در مسجد منتظرش بودند و می خواست خود را به مسجد برساند. در این حال، بلال حبشی از مسجد بیرون آمد و به جست وجوی پیامبر پرداخت. پس از مدتی، آن حضرت را کنار گروهی از کودکان یافت و جریان را فهمید. خواست کودکان را تنبیه کند، ولی پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود: «تنگ شدن وقت نماز، برای من بهتر از رنجاندن کودکان است.» آن گاه به بلال فرمود: «به خانه برو و آنچه از گردو یا خرما یافتی، بیاور تا خود را از این کودکان بازخرید کنم.» بلال رفت و پس از جست وجو، هشت دانه گردو یافت و آن را به حضور پیامبر آورد. پیامبر آنها را میان کودکان تقسیم کرد و بدین گونه کودکان راضی شدند آن حضرت را آزاد کنند.
رعایت مساوات میان فرزندان

از وظایف بسیار مهم پدران و مادران آن است که بکوشند همواره بر اساس عدالت و مساوات میان فرزندان خود رفتار کنند و هیچ گاه در محبت و توجه کردن به فرزندان، پسر را بر دختر یا فرزندی را بر فرزندان دیگر مقدّم ندارند. پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «از خدا بترسید و میان فرزندانتان با عدالت رفتار کنید همان گونه که دوست دارید آنان به شما نیکی کنند».

تنها نقطه امید و مایه شادی و آرامش کودک، محبت و حمایت پدر و مادر است. هیچ کارب به اندازه محبت والدین، کودک را آسوده خاطر و آرام نمی کند و هیچ مصیبتی مانند دور شدن از محبت والدین، روح و روان او را آزرده و پریشان نمی سازد. به همین دلیل، حسادت کودک به فرزند تازه متولد شده خانواده تعجب آور نیست؛ زیرا می پندارد از بخشی از مهربانی ها و مراقبت هایی که تاکنون متعلق به او بوده است، محروم خواهد شد.

والدینی که در ابراز علاقه و محبت به کودکانشان، عدالت را رعایت نمی کنند و هر از گاهی، یکی را بر دیگری ترجیح می دهند، در واقع، آنها را تحقیر و به شخصیت آنان اهانت می کنند و به کودک این گونه القا می کنند که تو شایستگی احترام و محبت را نداری. گفته اند روزی پیامبر گرامی اسلام، مردی را دید که دو فرزند خود را به همراه داشت. مرد یکی از فرزندانش را بوسید و دیگری را نبوسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به مرد فرمود: «چرا میان دو فرزندت، عدالت و برابری را رعایت نکردی؟»

تفاوت گذاشتن میان کودکان، روح آنها را خسته و ناتوان می کند و به بیماری های روانی دچار می سازد. گاهی نیز کودک را به انتقام جویی از برادر، خواهر یا والدین خود برمی انگیزد و او را فردی کینه توز بار می آورد.
بازی کردن با کودکان

یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن اوست. همچنین هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند. بازی افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت علیهم السلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند.

روزی امام حسین علیه السلام در کوچه سرگرم بازی بود. پیامبر نیز به همراه یارانش از خانه خارج شدند. وقتی چشم پیامبر به امام حسین علیه السلام افتاد، به طرف او رفت و دستانش را گشود تا او را در آغوش بگیرد. امام حسین علیه السلام خنده کنان به این طرف و آن طرف می گریخت. پیامبر نیز خندان دنبال او می دوید تا اینکه سرانجام او را گرفت. پس دست زیر چانه اش گذاشت و او را بوسید.

یکی از نزدیکان پیامبر نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی زبان خود را برای حسین علیه السلام که کودک بود، از دهان بیرون می آورد. کودک با مشاهده این کار پدربزرگ خود، غرق در خنده و شادی می شد. مردی که این کار پیامبر را می دید، با تعجب گفت: به خدا سوگند! پسرم مرد گشته و ازدواج کرده است، ولی تا حالا من او را نبوسیده ام. پیامبر که از سنگدلی مرد شگفت زده شده بود، فرمود: «هر کس لطف و مهربانی نشان ندهد، به او نیز مهر و محبت نمی شود».
کودکی، بهترین دوران یادگیری

آگاهی های دینی اگر درست و متناسب با نیازها و شرایط روحی کودک در اختیارش قرار بگیرد، نقش مهمی در سرنوشت او خواهد داشت؛ زیرا اساس زندگی آدمی را بینش و اعتقادات او تشکیل می دهد و اگر مبتنی بر آموزه های محکم دینی باشد، زندگی او رنگ و بوی الهی می یابد.

پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «محفوظات طفل نورس همچون نقشی است که روی سنگ حک شده باشد، ولی محفوظات مرد بزرگ سال مانند نوشتن بر روی آب است.» روزی پیامبر با دیدن تعدادی از کودکان فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان از روش ناپسند پدرانشان!» گفتند: یا رسول اللّه ، از پدران مشرک شان؟ فرمود: «نه! از پدران مسلمانشان که چیزی از احکام دین را به آنان نمی آموزند و اگر فرزندان بخواهند خود درصدد آموزش مسائل دینی برآیند، آنان را از این کار بازمی دارند و تنها به این دل خوشند که فرزندانشان بهره ناچیزی از دنیا به دست آورند. من از این قبیل پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند».

 نظر دهید »

خدایا

22 آذر 1394 توسط زينب شهبازي


 خدایا؛

تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛

این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،

و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،

و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،

و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،

و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.

آمین ربّ العالمین.

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یازینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس